اقیانوس وحی

بیا زین قالب خاکی سفر کن / بر اقیانوس وحی حق گذر کن

اقیانوس وحی

بیا زین قالب خاکی سفر کن / بر اقیانوس وحی حق گذر کن

مخارج حروف (2)


امام سجاد علیه السلام می فرمایند :    
حقّ زبان دور داشتن آن از زشتی گویی ، عادت دادنش به خیر و خوبی ، ترک گفتار بی فایده و نیکی به مردم و خوش گویی در باره ی آنان است .                                                                                 
( بحارالانوار – 71/286/41 )


3- موضع لسان   

در درس گذشته در مورد مخارج حروف و دو مورد از مواضع دستگاه تکلم ( جوف و حلق ) مطالبی را هر چند مختصر بیان کردم . بنده سعی خواهم کرد مطالب را ساده و روان ارائه کنم که همه ی علاقه مندان به علم تجوید بتوانند بهره ی کافی ببرند . اگر قصور وکوتاهی وجود دارد صمیما نه از همه ی کسانی که در این زمینه تجربه ی کافی دارند یاری می طلبم .

                                    بسم الله الرحمن الرحیم
موضع لسان وسیع ترین موضع دستگاه تکلم است و چون زبان نقش اصلی درتولید بیشتر حروف و صدا ها را دارد نام این موضع ( لسان) است . اجزای مختلف این موضع :

1 - زبان اصلی :( زبان بزرگ)  
ریشه ی زبان و عقب زبان : اقصی اللسان
میان زبان : وسط اللسان
سر زبان و نوک زبان : طرف اللسان
کناره ی زبان : حافه اللسان
2 - دندان ها ( اسنان ) :
از جلو به عقب
ثنایا   :   در جلو و وسط آرواره ها ( 4 عدد  )
رباعیات :   
در طرفین ثنایا (  4 عدد )
انیاب   :   
در طرفین رباعیات ( 4 عدد)
اضراس :
که خودسه قسم است:  ضواحک ( خندان )  4 عدد - طواحن ( له کننده )  12 عدد    نواجذ ( دندان عقل ) 4 عدد
                

3 – لثه : سه جایگاه تولید حرف به لثه مربوط می شود : 1 – مرز بین لثه ودهان 2- خود لثه 3- مرز بین لثه وسقف دهان که هر کدام جدا گانه در تولید حرف نقش ایفا می کنند .

4 – سقف دهان : ( حنک الاعلی ) 1- سخت کام ( شکل گنبدی وسخت واستخوانی دارد ): میان زبان با این قسمت بعضی حروف را می سازند 2 – نرم کام ( قسمت عقب سقف دهان )

5 – زبان کوچک (لهاة ) : عضله ی باریکی که از عقب سقف دهان آویزان است .

تا اینجا هر چه بود برای آ شنایی شما عزیزان با این موضع بود . که ده مخرج است که از آنها 18 حرف خارج می شود .
چهار مخرج در مواضع جوف وحلق در درس گذشته ارائه شد .

مخرج پنجم : محل خروج (ق)
ریشه ی زبان بالا رفته وبا زبان کوچک تماس پیدا می کند وراه عبور هوا مسدود در نتیجه مخرج حرف از هم باز شده و در اثر ارتعاش تارهای صوتی این حرف با شدت اداء می شود .
                  
 مخرج ششم : محل خروج ( ک)
عقب زبان با زبان کوچک تماس پیدا می کند وراه عبور هوا در دهان وبینی بسته می شود ناگها نمخرج از هم باز شده وهوا به طور انفجاری وبا شدت و بدون ارتعاش تار های صوتی ادا ء می شود .برای امتحان درست یا نادرست بودن (ک) کلمات کلم - کر ( نادرست) کاهو - کور ( درست) تکرار کنید .
چون زبان کوچک در ایجاد این دو حرف (ق) و (ک) نقش دارد به آ نها ((حروف لهوی )) می گویند .

مخرج هفتم : محل خروج ( ج – ش – ی )
میان زبان ( وسط اللسان ) با قسمت مقابل خود از سخت کام این سه حرف را با ویژگی های مختلف تولید می کند .در حرف (ج) از برخورد وسط زبان با قسمت مقابل در سخت کام راه عبور هوا در دهان وبینی مسدود شده در اثر باز وبسته شدن آنهاتارهای صوتی مرتعش شده وحرف تولید می شود .نکته : باید دقت شود که وسط زبان به قسمت مقابل خود برخورد کند اگر کمی جلوتر بر خورد کند این حرف شبیه (چ) می شود . در حرف (ش) با نزدیک شدن وسط زبان به قسمت مقابل خود از سخت کام راه عبور هوا باز ودر دو طرف دهان پخش می شود و بدون ارتعاش تارهای صوتی حرف (ش) تولید می شود . اگر در پخش شدگی هوا به جای وسط زبان به سر زبان فشار بیاوریم حرف (ش ) مانند ( س ) تیز می شود . حرف (ی ) مانند (ش) است اما راه عبور هوا بازتر و فشار و سایش هوا کمتر و تارهای صوتی مرتعش می شود . این سه حرف را (( حروف شجری )) می نامند .

مخرج هشتم :محل خروج (ض)
این حرف از لحاظ نحوه ی اداء از مشکل ترین حروف زبان عرب است .از تماس قسمت وسیعی از کناره ی زبان (چپ یا راست ) با دندان های اضراس (آسیا ) که با ارتعاش تارهای صوتی همراه است و درشت وپر حجم تلفظ می شود این حرف به صورت دال مفخّم ( پر حجم ودرشت ) ولی با نرمی وبدون شدت زیاد تلفظ می شود . نکته ی مهم این که این حرف را نباید مانند ( ظ ) تلفظ کنیم . به دلیل دخالت دادن دندان های اضراس در تلفظ حرف ( ض ) به این حرف (( ضرسی )) می گویند .

مخرج نهم : محل خروج (ل)
از برخورد نوک زبان ( ذولق اللسان ) با مرز بین لثه و سقف دهان ودرحالی که کناره های جلوی زبان از دندان های مقابل خود جدا می شود هوا همراه با ارتعاش تا رها ی صوتی از دوطرف کناره ی عقب زبان خارج می شود که با این توصیفات این حرف را وسیع المخرج گویند .

مخرج دهم : محل خروج ( ن)

از تماس نوک زبان با بخش عقب لثه ی ثنایای بالا ( کمی جلو تر از مخرج لام) در حالی که تمامی لبه ی زبان از دو طرف کاملاً به دندان های آ رواره ی بالا می چسبد راه عبور هوا از دهان بسته و هوا از بینی خارج می شود . ( غنّه )

مخرج یازدهم : محل خروج ( ر )
این حرف از قطع و وصل سریع نوک زبان با برجستگی عقب لثه ی ثنایای بالا همراه با ارتعاش تارهای صوتی تولید می شود راء را به چهار صورت می شود تولید کرد : 1- لرزشی : تکرار آن که در تجوید نادرست است 2- جوفی : نوک زبان آزاد و از مخرج راء دور است و شبیه حرف (و) در عربی است که این هم نادرست است 3 - زنشی : تک ضربه ای با حالت قطع و وصل سریع نوک زبان ویک بار اداء می شود .که این راء درست ودر موارد تفخیم راء به این نحو تلفظ می شود .4- سایشی : با ثابت نگه داشتن نوک زبان در فاصله ی بسیار نزدیک به بر جستگی پشت لثه دربالا تلفظ می شود این راء هم درست بوده ودر موارد ترقیق راء از این راء استفاده می شود . حروف ( ل- ن – ر) به علت اینکه نوک زبان (ذولق اللسان ) در ایجاد این حروف نقش دارد به این حروف (( حروف ذولقی )) می گویند .

مخرج دوازدهم : محل خروج (ت – د – ط )
از بر خورد سر زبان با نطع ( خطوط برجسته که در لثه ی ثنایای بالا وجود دارد ) در حالی که تمام لبه ی زبان از دو طرف با دندان های آرواره ی بالا تماس دارد لذا راه عبور هوا از دهان بسته می شود وبا آ زاد شدن نا گهانی زبان وبسته ماندن راه عبور هوا از بینی هوا به شدت از دهان خارج شده واین حروف تلفظ می شود . حرف (ت)با توضیحات بالا وبدون ارتعاش تارهای صوتی تلفظ می شود . ودر حرف (د) به همان صورت و به همراه ارتعاش تار های صوتی تلفظ می شود . حرف ( ط) علاوه بر ویژگی های فوق ریشه ی زبان به طرف کام بالا تمایل پیدا می کند وزبان حالت گودی به خود می گیرد که باعث درشتی و پرحجمی این حرف می شود این حرف از حرف (ت) مفخّم درست می شود . به دلیل اینکه این حروف ( ت- د- ط ) در محل نطع تولید می شود این حروف را (( حروف نطعی )) می نامند .

مخرج سیزدهم : محل خروج (س – ز- ص )
جلوی زبان به صورت شیار با قسمت مقابل خود (برجستگی مرز لثه وسخت کام) بسیار نزدیک می شود واز این مجرای تنگ این سه حرف تولید می شود . و به عبارتی کناره های زبان به دندان های بالا چسبیده و راه عبور هوا از کناره ی زبان بسته می شود و شیاری در وسط زبان ایجاد می شود که هوا با سایش وفشار از این مجرای تنگ خارج می شود .در حرف (س) بدون ارتعاش تارهای صوتی همراه است ودر حرف( ز) تارهای صوتی مرتعش می شود درحرف (ص) همان (س) است با این تفاوت که کف زبان گود شده وریشه ی زبان به طرف کام بالا متمایل می شود در نتیجه صدا پر حجم ودرشت می شود(سین مفخّم ) به علت اینکه سطح باریک جلوی زبان با حالت شیار در تولید این حروف نقش دارد به آنها ((حروف ا َسلی ))می گویند.

مخرج چهاردهم : محل خروج ( ث – ذ – ظ )
از تماس نوک زبان با دندان های ثنایای بالا این حروف ایجاد می شود .فقط دقت شود که نوک زبان با شدت به لبه ی دندان ها نچسبدچون با حروف نطعی اشتباه می شود .در حرف( ث) همین روش بدون ارتعاش تارهای صوتی تافظ می شود واگر صدای این حرف را بکشید صدا خفه می شود . در حرف (ذ ) مانند فوق همراه با ارتعاش تارهای صوتی واگر صدا را بکشبد صدا قطع نمی شود .در حرف (ظ) مانند حرف ذ ال ولی پرحجم و درشت ( کف زبان گود وریشه ی زبان بالا می آ ید ).(ذ ال مفخّم ) به این حروف به خاطر تماس با لثه (( حروف لثوی )) می گویند .

مخارج موضع لسان تمام شد . شاید این سؤال برای برخی عزیزان پیش آید که دانستن نحو ه ی تلفظ این حروف برای ما که فارسی زبانیم و با برخی از آنها آ شنایی داریم به چه کار ما می آید ؟ باید بگویم که همان برخی حروف را ، ما درست تلفظ نمی کنیم و برای یک قاری قرآن کلید قرائت ، تلفظ صحیح حروف و کلمات است از این رو باید با آن آشنا شویم . دو موضع بعدی را بزودی خواهم نوشت .                                                                                       (( التماس دعا ))

مخارج حروف (۱)

امام علی علیه السلام می فرمایند : الترتیل تجویدُ الحروف و حفظ الوقوف
                                                                    (کتاب النشر – علامه محمدابن الجزری )
طبق فرموده ی مولای متقیان رعایت احکام تجویدی واداء حروف نیمی از ترتیل و رعایت موارد وقف وابتدا نیم دیگر آن را تشکیل می دهد .
مخارج حروف
در علم تجوید محل خروج حرف – جایگاه تولید حرف را گویند .باید دانست که محدوده ی تولید حرف در انسان به 5 موضع اصلی تقسیم می شود . تعداد مخارج حروف 17 عدد است و ترتیب شمارش ونام گذاری مخارج حروف از سمت ریه ها به سوی دهان است .
مواضع پنج گانه ی دستگاه تکلم :
1-جوف 2- حلق 3- لسان 4- شفتین 5- خیشوم
1- موضع جوف
در اصطلاح تجوید به (( حجم و فضای خالی دستگاه تکلم )) جوف گفته می شود .این موضع یک مخرج بیشتر ندارد .
مخرج اول : محل خروج (( حروف مد ))
این حروف بدون تکیه به قسمت معینی از دستگاه تکلم در فضای دهان تولید و خارج می شود
حروف مدی : ( الف مدی – واو مدی _ یاء مدی ) در زبان عرب هیچ تفاوتی بین صداهای کوتاه وکشیده نیست مگر از لحاظ زمان کشش صوت . در بخش روخوانی توضیحات لازم آمده است .
2- موضع حلق   
حلق در علم تجوید به قسمتی از دستگاه تکلم گفته میشود که از پایین به تارهای صوتی در حنجره واز بالا به مرز زبان کوچک (لهاة) محدود می شود . موضع حلق دارای سه مخرج است : أقصی الحلق _ وسط الحلق _ أ دنی الحلق
مخرج دوم : محل خروج ((ء – ه ))
این مخرج (أقصی الحلق ) نام دارد یعنی دور ترین قسمت حلق نسبت به دهان است . هنگام اداء حرف همزه تارهای صوتی به هم می چسبند وهوای خروجی محبوس شده ودر لحظه ای که تارهای صوتی به شدت از یکدیگر جدا می شود ، هوا به صورت انفجار به بیرون پرتاب می شود وصدای همزه تولید می شود .در تجوید باید همزه به تیزی وقدرت ادء شود (مهم)
نکته : به روایت حفص از عاصم تنها در یک مورد سست خواندن همزه الزامی است . همزه ی دوم در کلمه ی ءأعـجَمیٌ ، (فصلت -44).
هنگام اداء حرف هاء تارهای صوتی بدون ارتعاش فقط به هم نزدیک می شود ومسیر هوای خروجی را تنگ می کند ، سایش هوا دراین محل حرف هاء را تولید می کند .

مخرج سوم : محل خروج (ع- ح )     
این مخرج( وسط الحلق )نام دارد . در اثر تنگ شدن دیواره های حلق هوای بازدم –بدون ارتعاش سایش پیدا می کند وصدای گرفته ی( ح) ایجاد می شود .اگر به آن ارتعاش تارهای صوتی را اضافه کنیم صدای (ع) تولید می شود . صدای عین مانند صدای حاء گرفتگی وخشونت ندارد بلکه به نرمی به دیواره های حلق کشیده می شود . این دو حرف نباید با درشتی وتفخیم اداء شود.  

مخرج چهارم : محل خروج (غ- خ )
این مخرج( ادنی الحلق )نام دارد که نزدیک ترین محل حلق به دهان است . صدای (غ) نرم و ممتد است وبا ارتعاش تارهای صوتی همراه است .مانند صدای غرغره ی آب در گلو ویا صدای نوزاد در لحظات راحتی وسیری .
حرف( خ) صدای خراش در مخرج ایجاد می کند وتارهای صوتی مرتعش نمی شود.این دو حرف درشت وپرحجم است .
حروف شش گانه ی ( ء – ه – ع – ح – غ – خ- )را(( حروف حلقی )) می گویند .

ادامه ی این درس  را بزودی ارائه می کنم . انشاالله استفاده ی لازم را برده باشید .نظر  یادتون نرود .التماس دعا
                                                                             یا حق

احکام هاء آخر کلمه

                                                                                                                                 

                    

                      «  هُوَالصَّبُور »

                           

           

امام صادق علیه السلام  می فرمایند :

بردباری چراغ خداست ... پنج چیز است که بردباری می طلبد : شخص عزیز باشد وخوار شود ، راستگو باشد ونسبت ناروا داده شود ، به حق دعوت کند و سبکش بشمارند ، بی گناه باشد و  اذیت شود ، حق طلبی کند وبا او مخالفت کنند . اگر در هر پنج مورد ، به حق رفتار کنی ، بردبار هستی .

                                                                         ( بحار الانوار  71/422/61 )               

 

سلام به همه ی عزیزانی که مرا تا به اینجا همراهی کردند . هر چه تا اینجا تایپ کردم در واقع مقدمات تجوید بوده وهنوز اصل آن مانده عجله نکنید برای رسیدن به هر اصلی مقدماتی لازم است !.. . درس بعدی ...

 

احکام «هاء» آخر کلمه :

حرف «هاء» در آخر کلمات قرآن از این سه نوع خارج نیست :

1- هاء جوهری 2- هاء سکت 3- هاء ضمیر 

1- هاء جوهری :

این هاء جزء جوهر وذات کلمه است واز آن جدا نمی شود چرا که بدون آن کلمه  از معنای خود  خارج   می شود . مانند هاء در کلمات فارسی « کوه ، ماه » .

نمونه ی آن در قرآن : وُجُوه – ا َللهُ -  فَواکِهُ – اِلهُ ...  حرکت هاء جوهری هر چه باشد به همان صورت وبدون اشباع وکشش خوانده می شود .

نکته : در کلمه ی «هَذِه» با وجود اینکه هاء آخر کلمه جوهری است ولی به اشباع خوانده میشود .

2- هاء سکت :

هاء ساکنه ای که جزء اصل کلمه نیست بلکه به آخر آن اضافه می شود و معنا هم ندارد !  فایده ی آن حفظ حرکت آخر کلمه در موقع وقف است و با این کار بر وقف بر این کلمات تأ کید می شود .

درروایت حفص از عاصم موقع وصل نیز هاء سکت حذف نمی شود . موارد هاء سکت در قرآن :

لَم یَتَسَنّه ( بقره -258 )     *** اِقْتَدِهْ  (انعام – 89 ) *** ماهِیَهْ  (قارعه – 9 ) ***  کِتابِیَهْ  (حاقه – 18و24 ) ***  حِسابِیَهْ  (حاقه -  19و 25 )  ***  مالِیَهْ (حاقه – 25 )  *** سُلطانِیَهْ (حاقه – 28 )

نکته : در دو کلمه « اَرْجِهْ – فَاَلقِهْ » هاء ساکنه بر خلاف ظاهر هاء ضمیر می باشد .

3- هاء ضمیر :

هاء ضمیر ، حرفی است که در آخر کلمه می آید وجانشین اسم می شود ( ضمیر مفرد مذکر غایب ) ومعنی « او – آن » می دهد . مانند :( لَهُ – برای او ، برای آن )

هاءضمیر هیچگاه مفتوح نیست و همیشه به صورت مکسور یا مضموم می آید ، البته حرکت اصلی آن ضمه بوده است . اما هاء ضمیر گاهی اشباع وگاهی بلا اشباع خوانده می شود .

اشباع در لغت به معنی سیر کردن  در تجوید ، تبدیل صدای کوتاه به کشیده  است . به اشباع صله  هم می گویند . بلا اشباع ، به معنای اداء حرف با صدای کوتاه است .

شرایط عدم اشباع هاء ضمیر :

الف –وقتی دو طرف  یا یکی از طرفین هاء  ضمیر ، ساکن باشد . مانند : مِنْهُ لَحْماً ، اِلَیْهِ الْمَصیرُُُ   وَ لَهُ الْحَمدُ  ،

ب- وقتی بعد از هاء ضمیر حرف مشدد بیاید  مانند : لَهُ الذّکری  ، بِهِ الَّذینَ   ،   اَنزَلَهُ الّذی

ج -  وقتی قبل از آن یکی از حروف مد بیاید . مانند :  اَنْزَلناهُ إلیکَ  ،   فیهِ هُدیٌ  ،  اتَیناهُ رَحمَة 

 شرایط اشباع هاء  ضمیر:

اگر دو طرف آن متحرک باشد  اشباع می شود . اگر مضموم باشد به واو مدی و اگر مکسور ، به یاء مدی خوانده می شود .

نکات واستثنائات :

1- هاء ضمیر در « اَنْسانیهُ  » و«عَلَیهُ اللهَ » بر خلاف معمول با ضمه خوانده می شود .

2- هاء ضمیر در « یَخلُدْ فیهِ مُهاناٌ » به اشباع خوانده می شود .

3- هاء ضمیر در « یَرْضَهُ لَکُمْ » بلا اشباع خوانده می شود .

                                                                               علی یارتان

طرق وقف بر آخر کلمه

    


 

                                             «  هوالحقّ  »                                                 

                                                                                                                                                                                        

                                                                                                                                                                      

پیامبر فرمودند : هر کس برای کسب رضایت خدا وآگاهی در دین قرآن بیاموزد ، ثوابی مانند همه ی

 آنچه  که به فرشتگان و پیامبران و رسولان داده شده ، برای اوست .

                                                                       ( وسائل الشیعه ۶/۱۸۳/۷۶۸۳ ) 

سلام ببخشید من مدتی  که به روز نشدم و ازدروس قرآنی چیزی تایپ نکردم ، تصمیم دارم از این به بعد دروس را خلاصه تر و اهم را خدمت تان ارائه کنم  . خوشحال می شوم با  نظرات و انتقادات خود مرا در این امر یاری کنید .

ابتدا لازم می دانم کلمه ی وقف را معنا سپس به طرق وقف بپردازیم . وقف در لغت به معنای ایستادن – باز داشتن  و در قرائت به  معنای قطع صوت هنگام قرائت که همراه با تجدید نفس وسپس ادامه ی قرائت می باشد . وقف به حرکت در قرآن جایز نیست و باید با توجه به حرکت حرف آخر کلمه  صورت گیرد .

انواع طرق وقف بر آخر کلمات :

 قول مشهور : {1- ابدال 2- اسکان }

1 – وقف ابدال یعنی تبدیل کردن حرف آخر کلمه به حرف دیگر در موقع وقف ، که این نوع وقف دو مورد است ؛

 الف :وقف بر ( ـة  ة ) : وقتی حرف آخر کلمه ای تاء تأنیث باشد به هاء ساکنه تبدیل می شود . مانند : رَحْمَةً ـــــــ رَحْمَهْ ، اَلصََّلوة ِ ـــــــ اَلصَّلوهْ

ب: وقف بر تنوین نصب : وقتی حرف آخر کلمه دارای تنوین نصب  (ـــــً ) باشد ، به الف مدی تبدیل می شود . مانند :  غَفُورً ا  ـــــــــــ  غَفُورا

2- وقف اسکان یعنی ساکن کردن حرف آخر کلمه هنگام وقف ؛ درحرکت  حرف آخر کلمه  غیر از تنوین نصب بقیه حرکات و تنوین ها هنگام وقف تبدیل به حرف ساکن می شوند . مانند : جَبّارٌ ـــــــ جَبّارْ   

نکته : ها ء ضمیر در هر حالت و با هر حرکت که باشد  در هنگام وقف ساکن می شود .  مانند : لَهُ ــــــ لَهْ   وهمچنین اگر حرف آخر کلمه ای ساکن یا یکی از حروف مدی باشد بدون تغییر خواهد بود .

 قول غیر مشهور : { 3-  الحاق  4- روم  5- اشمام }

3-  وقف الحاق : یعنی اضافه کردن هاء ساکنه  یا هاء سکت به آخر بعضی از کلمات هنگام وقف . فایده ی این وقف حفظ حرکت آخر کلمه  موقع وقف است مانند : لَمْ یَتَسَنَّ  ــــــ لَمْ یَتَسَنّهْ  (در روایت حفص از عاصم )

 4- وقف روم : یعنی قصد کردن ، یک سوم حرکت  آخر کلمه در این وقف خوانده می شود . این نوع وقف به شنونده می فهماند که حرکت آخر کلمه چه بوده است وفایده ی آن همین است ، ولی باید دقت کرد تبدیل به قلقله نشود ( با قلقله و سکت در درسهای آینده آشنا می شویم )

5- وقف اشمام : بوئیدن چیزی را اشمام گویند و در تجوید جمع شدن لبها به حالت ضمّه را گویند . که به دو صورت است ؛ اشمام بر حرف مضموم در آخر کلمه که فقط لبها را به صورت ضمه در می آوریم  . این وقف اختیاری است و کاربرد زیادی ندارد . اشمام میان کلمه فقط در کلمه (لاتَأمَنَّا ـ  یوسف/11 ) که فعل نفی است و انجام آن لازم می باشد . هنگامی که نون مشدّد اداء می شود لحظه ای لبها را به حالت ضمّه در می آوریم .

                                               یا حق

                                                                                        

ابتداء به کلمه(همزه ی وصل)

 

در زبان عرب تلفظ  کلماتی که با سکون یا تشدید آغاز میشود غیر ممکن یا مشکل است ، مانند : نْصُرنی ، لْقَمَر ،  

بنا براین  برای سهولت تلفظ این کلمات از «همزه ی وصل » استفاده می شود . همزه ی وصل الفی است  که جهت ابتدا به چنین کلماتی در اول کلمه می آید که در اکثر کتابتهای قرآن  بر بالای همزه ی وصل صاد کوچکی (صـ ) دیده می شود که هیچ حرکتی ندارد و قاری هنگام ابتدا به کلمه خود باید قانون حرکت همزه ی وصل را بداند ، ولی در میان کلام همزه ی وصل خوانده نمی شود

نحوه ی تشخیص حرکت همزه ی وصل در ابتدا به کلمات :

همزه ی وصل در ابتدای هر سه نوع کلمه ی زبان عرب (حرف – اسم – فعل ) می آید .

1- حرف

تنها کلمه ی دارای همزه ی وصل در قرآن که حرف محسوب می شود همان« حرف تعریف یا الف ولام معرفه» است .الف در( ال) همان همزه ی وصل است . حرکت این الف در صورت ابتدا به کلمه همیشه « فتحه » است .

مثال :  جَعَلَ الْقَمَر ـــــــ اَلْقَمَر                       قُل الله خالِقُ  ـــــــــــــــــ اَلله خالِقُ

۲- اسم

همزه ی وصلی که بر سر « اسم » بیاید ، در صورت ابتدا ، به « کسره » خوانده می شود .

در قرآن همزه ی وصل بر سر این اسم ها آمده است : ِابْن – اِبْنت – اِمرَء – ِاسْم – اِثْنا (ِاثْنَی )- اِثْنَتا (اِثْنَتَی) – اِثْنان (اِثْنَین )- اِثْنَتَین

این اسم ها در فارسی  به ترتیب  به معنای ؛ پسر – دختر –مرد – زن – اسم – دو (عدد دو به صورت های مختلف مذکر و مؤنث آمده است . مثال : مسیح ابْن مریم – اَبوُکِ امْرَءَ – فَوقَ اثْنَتَین – واذْکُرِ اسْمَ رَبَّکَ  - حینَ الوَصیّةِ اثْنان

3- فعل

در قرآن غیراز موارد فوق ، هر کلمه ای که همزه ی وصل داشته باشد ، فعل یا مصدر افعال خواهد بود . نحوه ی خواندن آن در افعال این چنین است : اگر اولین حرف متحرک بعد از همزه ی وصل ، مفتوح  یا مکسور (ــَ ، ــِ) باشد ؛ همزه ی وصل به « کسره » خوانده می شود . مانند: فَقَدِ اهْتَدوا ـــــــــ اِهْتدوا             

 رَبَّنا اکْشِف  ــــــــــــــ اِ کْشِف                                                            

واگر اولین حرف متحرک  بعد از همزه ی وصل  مضموم ( ـــُ ) باشد، همزه ی وصل « ضمه » می گیرد . وتمامی مصادر افعال به « کسره » ابتدا می شود . مثال :                                            

 اَلّذینَ اسْتُضعِفوا ـــــــــــ اُ سْتُضعِفوا                                          

رَبِّ انْصُرنی ــــــــــــــــ اُنْصُرنی  

نکات مهم

1- در افعال : «اقْضُوا – امْضُوا – ابْنُوا – امْشُوا – ائْتوا – اهْدُوا » همزه ی وصل در حالت ابتدا به جای ضمه به کسره خوانده می شود . زیرا ضمه ی حرف متحرک عارضی بوده واصل آن کسره بوده است ؛ بدین صورت (اقْضیُوا – امْضیُوا –ابْنیُوا – امْشیُوا – ائْتیُوا – اهْدیُوا ) البته در برخی از این کلمات به لحاظ ساختار لفظ و معنا ، ابتدا نمی شود و فقط به  جهت آگاهی  ذکر می شود .

2-همزه ی ساکنه در کلمات « اِئْتِ – اِئْتِنا – اِئتیا – اِئْتُوا – اِئْتُونی – اِئْذَن » در میان کلام به همزه ی ساکنه و در صورت ابتدا به یاء مدی  خوانده می شود . بدین صورت (ایتِ – ایتِنا -  ایتیا – ایتُوا –ایتُونی – ایذَن ) و همچنین در کلمه ی « اُؤْتُمِنَ»(بقره – 283) همزه ی ساکنه درصورت ابتدا به واو مدی خوانده می شود : اُوتُمِنَ

3- کلماتی نظیر کلمات زیر درقرآن که افعال امر هستند ، در صورت ابتدا ، با « کسره » خوانده می شود ؛ هر چند عملاً به لحاظ ساختار  لفظ ومعنا  ابتدا به این کلمات صحیح نیست .

 ثُّمَّ لْیَقْطَعْ ــــــــــ لِیَقْطَعْ (حج – 15)               وَلْیُوفُوا ــــــــــــــــــــ لِیُوفُوا (حج – 29)         

 4- در عبارت «اَصحابُ لْئَیکَةِ» (شعراء – 176) در صورت ابتدا « اَلْئَیکَةِ »خوانده

می شود .

5- اگر همزه ی استفهام (همزه ی قطع مفتوحی که در اول کلمات معنی آیا می دهد) بر سر افعال دارای همزه ی وصل بیاید ، همزه یوصل در کتابت حذف وفقط همزه ی استفهام باقی می ماند  مانند : هفت فعل : اَتَّخَذتُم – اَطَّلَعَ – اَفتَری – اَصطَفی – اَتَّخَذناهُم – اَستَکبَرتَ – اَستَغفَرتَ

6- اگر همزه ی استفهام بر سر «ال» تعریف بیاید ، همزه ی وصل حذف نمی شود ، بلکه تبدیل به الف مدی می شود . واین حالت فقط در سه کلمه ی قرآن آمده است :

آلذَّکَرَین ِ-- آلْانَ – آللهُ

زیرا اصل این کلمات اَاَلذَکَرَینِ – اَاَلْانَ – اَاَللهُ بوده  ودر صورت حذف همزه ی وصل ، کلمه ، دوباره به شکل غیر سؤالی خود بر می گشت  ومفهوم سؤالی نداشت . این کلمات علاوه بر صورت بالا به نحو دیگری هم قرائت می شود و آن« تسهیل همزه ی وصل» است . بدین شکل که به جای تبدیل همزه ی وصل به الف مدی ، آن را بدون «نبره» وتیزی ویژه اش (تلفظ فتحه بدون تیزی همزه )تلفظ کنیم اَ-َ للهُ        اَ-َ لْانَ        اَ- َلذَکَرَین ِ

7-اگر « ال» تعریف بر سر همزه وصل بیاید ،علاوه بر حذف همزه ی وصل ،لام ساکنه کسره می گیرد . تنها مورد آن ، در کلمه ی « اَلْاِسْمُ » (حجرات – 11) آمده است وآن را این چنین می خوانیم : بِِئْسَ لِسْمُ الْفُسُوقُ ؛  زیرا پس ازحذف همزه ی وصل « اسم » لام ساکنه ی« اَل » در کنار « سْم» ساکنه قرار می گیرد وبنا بر قاعده ی رفع التقاء ساکنین لام مکسور می شود . در صورت ابتدا به « اَلْاِسْمُ » این کلمه به دو صورت ( اَلِسْمُ – لِسْمُ ) خوانده می شود . علت وجه دوم این است که وقتی کلمه با لام متحرکه آغاز شده نیازی به همزه ی وصل نیست .

در پایان این بخش متذکر می شوم که اعراب و علامت هایی  مانند علامت همزه ی وصل قابل تایپ کردن نیست و برای آشنایی و تمرین  به قرآن مراجعه  فرمایید . همچنین  سعی می کنم از کلمات ساده تر برای فهم  بهتر عموم  استفاده کنم و خوشحال می شوم که با نظرات و انتقادات خود مرا یاری کنید .

                                                  حق یارتان                                             

مراتب قرائت قرآن

وکفّارگفتند : چرا قرآن یک باره بر پیامبر نازل نشد ؟ چنین کردیم تا بدین وسیله  قلب تو را تثبیت  نمائیم  و لذا قرآن را منظم و پی در پی  و با تأ نی فرستادیم .

                                                                                (فرقان - ۳۲ )                                                      

قرآن کریم به ترتیل نازل شده است و قرائت آن نیز باید بر اساس « ترتیل » صورت گیرد . ترتیل در لغت به معنای « منظم و مرتب کردن » است . خداوند در سوره ی مزّمل ( آیه ی 4 ) میفرمایند  :

« وَ رَتِّلِ القرآن  تَرتیلا » قرآن را به ترتیل  بخوان . پیامبر (ص) نیز فرمودند: خداوند دوست دارد قرآن همان گونه که نازل شده است ، خوانده شود .

در خصوص معنای ترتیل از مجموع آیات و روایات می توان ترتیل را این چنین  معنا  کرد :            « خواندن قرآن به صورت شمرده و با تأنّی ، همراه با تدبّر در معانی آیات »

مولای متّقیان امام  علی (ع ) در این خصوص می فرمایند : « التَّرتیلُ أَداءُ الحُروف و حِفظُ الوُقوف  ترتیل عبارت است از اداء صحیح حروف وحفظ و رعایت موارد وقف »

بنابراین قرآن با هر سرعتی که خوانده شود ، نهایتاً نباید از چهار چوب ترتیل خارج شود . ترتیل از لحاظ سرعت  به  سه روش صورت می گیرد :1- تحقیق  2- تدویر 3 – تحدیر (حدر)

1 – تحقیق : در لغت به معنی حق چیزی را به جای آوردن بدون کمی وزیادی ، رسیدن به حقیقت شیء  و در قرآئت به معنای « خواندن قرآن با حداکثر آرامش و تأنی » در این روش  رعایت  کامل  قواعد و تجوید درحد اشباع  با حداقل سرعت در قرائت ، امکان پذیر است . این روش برای کسانی که مبتدی هستند  و در حال تعلیم قرائت قرآن هستند روش مناسبی است زیرا در این روش آیات کمتری خوانده می شود وامکان اداء  صحیح حروف وتدبّر در معانی  بیشتر است . البته باید توجه داشت  که از  افراط در تحقیق ، مکث های بی دلیل ، کشش بی مورد  حرکات و تکلّف در قرائت  اجتناب شود .

2 - تدویر :  در لغت به معنی مدوّر کردن ، دوره کردن ، چرخانیدن  و در قرائت به معنای (خواندن  قرآن با سرعت متوسط  ) در این روش نسبت به روش تحقیق ، در یک زمان واحد ، آیات بیشتری خوانده می شود . این روش ، اختیار اهل اداء و قرائت است و در میان مردم به روش ترتیل مشهور شده است . شاید علت اینکه این روش به ترتیل مشهور شده در حالیکه خود یکی از مراتب قرائت است  این باشد که « تدویر » بهترین نوع ترتیل است و خیرُ الاُمُورِ اوسطُها . زیرا هم نسبت به روش قبل آیات بیشتری خوانده می شود و هم تجوید حروف و حفظ وقوف درحد خود رعایت میشود و هم فرصت  تدبّر در معانی  وجود دارد .

3 – تحدیر : درلغت به معنی شیب دادن – سرازیر کردن  و در قرائت به معنای «  خواندن قرآن با سرعت زیاد  » دراین روش احکام تجویدی به دقت رعایت نخواهد شد . اما  این مسئله هرگز به معنای عدم رعایت احکام تجوید  و وقف و ابتدا نیست ، بلکه نسبت به روشهای قبل سریع تر خوانده می شود . لذا قرائت به روش حدر  فقط برای کسانی که درقرائت قرآن دارای تجربه ی کافی و حسن اداء قواعد بوده و در اثر سرعت در قرائت حروف  و کلمات را ضایع نسازند و درضمن قادر به  تدبّر  لازم در معانی  کلام خدا باشند . از این رو این روش برای قاریان متوسط و ضعیف مناسب نمی باشد .