« هُوَالصَّبُور »
امام صادق علیه السلام می فرمایند :
بردباری چراغ خداست ... پنج چیز است که بردباری می طلبد : شخص عزیز باشد وخوار شود ، راستگو باشد ونسبت ناروا داده شود ، به حق دعوت کند و سبکش بشمارند ، بی گناه باشد و اذیت شود ، حق طلبی کند وبا او مخالفت کنند . اگر در هر پنج مورد ، به حق رفتار کنی ، بردبار هستی .
( بحار الانوار 71/422/61 )
سلام به همه ی عزیزانی که مرا تا به اینجا همراهی کردند . هر چه تا اینجا تایپ کردم در واقع مقدمات تجوید بوده وهنوز اصل آن مانده عجله نکنید برای رسیدن به هر اصلی مقدماتی لازم است !.. . درس بعدی ...
احکام «هاء» آخر کلمه :
حرف «هاء» در آخر کلمات قرآن از این سه نوع خارج نیست :
1- هاء جوهری 2- هاء سکت 3- هاء ضمیر
1- هاء جوهری :
این هاء جزء جوهر وذات کلمه است واز آن جدا نمی شود چرا که بدون آن کلمه از معنای خود خارج می شود . مانند هاء در کلمات فارسی « کوه ، ماه » .
نمونه ی آن در قرآن : وُجُوه – ا َللهُ - فَواکِهُ – اِلهُ ... حرکت هاء جوهری هر چه باشد به همان صورت وبدون اشباع وکشش خوانده می شود .
نکته : در کلمه ی «هَذِه» با وجود اینکه هاء آخر کلمه جوهری است ولی به اشباع خوانده میشود .
2- هاء سکت :
هاء ساکنه ای که جزء اصل کلمه نیست بلکه به آخر آن اضافه می شود و معنا هم ندارد ! فایده ی آن حفظ حرکت آخر کلمه در موقع وقف است و با این کار بر وقف بر این کلمات تأ کید می شود .
درروایت حفص از عاصم موقع وصل نیز هاء سکت حذف نمی شود . موارد هاء سکت در قرآن :
لَم یَتَسَنّه ( بقره -258 ) *** اِقْتَدِهْ (انعام – 89 ) *** ماهِیَهْ (قارعه – 9 ) *** کِتابِیَهْ (حاقه – 18و24 ) *** حِسابِیَهْ (حاقه - 19و 25 ) *** مالِیَهْ (حاقه – 25 ) *** سُلطانِیَهْ (حاقه – 28 )
نکته : در دو کلمه « اَرْجِهْ – فَاَلقِهْ » هاء ساکنه بر خلاف ظاهر هاء ضمیر می باشد .
3- هاء ضمیر :
هاء ضمیر ، حرفی است که در آخر کلمه می آید وجانشین اسم می شود ( ضمیر مفرد مذکر غایب ) ومعنی « او – آن » می دهد . مانند :( لَهُ – برای او ، برای آن )
هاءضمیر هیچگاه مفتوح نیست و همیشه به صورت مکسور یا مضموم می آید ، البته حرکت اصلی آن ضمه بوده است . اما هاء ضمیر گاهی اشباع وگاهی بلا اشباع خوانده می شود .
اشباع در لغت به معنی سیر کردن در تجوید ، تبدیل صدای کوتاه به کشیده است . به اشباع صله هم می گویند . بلا اشباع ، به معنای اداء حرف با صدای کوتاه است .
شرایط عدم اشباع هاء ضمیر :
الف –وقتی دو طرف یا یکی از طرفین هاء ضمیر ، ساکن باشد . مانند : مِنْهُ لَحْماً ، اِلَیْهِ الْمَصیرُُُ وَ لَهُ الْحَمدُ ،
ب- وقتی بعد از هاء ضمیر حرف مشدد بیاید مانند : لَهُ الذّکری ، بِهِ الَّذینَ ، اَنزَلَهُ الّذی
ج - وقتی قبل از آن یکی از حروف مد بیاید . مانند : اَنْزَلناهُ إلیکَ ، فیهِ هُدیٌ ، اتَیناهُ رَحمَة
شرایط اشباع هاء ضمیر:
اگر دو طرف آن متحرک باشد اشباع می شود . اگر مضموم باشد به واو مدی و اگر مکسور ، به یاء مدی خوانده می شود .
نکات واستثنائات :
1- هاء ضمیر در « اَنْسانیهُ » و«عَلَیهُ اللهَ » بر خلاف معمول با ضمه خوانده می شود .
2- هاء ضمیر در « یَخلُدْ فیهِ مُهاناٌ » به اشباع خوانده می شود .
3- هاء ضمیر در « یَرْضَهُ لَکُمْ » بلا اشباع خوانده می شود .
علی یارتان
« هوالحقّ »
پیامبر فرمودند : هر کس برای کسب رضایت خدا وآگاهی در دین قرآن بیاموزد ، ثوابی مانند همه ی
آنچه که به فرشتگان و پیامبران و رسولان داده شده ، برای اوست .
( وسائل الشیعه ۶/۱۸۳/۷۶۸۳ )
سلام ببخشید من مدتی که به روز نشدم و ازدروس قرآنی چیزی تایپ نکردم ، تصمیم دارم از این به بعد دروس را خلاصه تر و اهم را خدمت تان ارائه کنم . خوشحال می شوم با نظرات و انتقادات خود مرا در این امر یاری کنید .
ابتدا لازم می دانم کلمه ی وقف را معنا سپس به طرق وقف بپردازیم . وقف در لغت به معنای ایستادن – باز داشتن و در قرائت به معنای قطع صوت هنگام قرائت که همراه با تجدید نفس وسپس ادامه ی قرائت می باشد . وقف به حرکت در قرآن جایز نیست و باید با توجه به حرکت حرف آخر کلمه صورت گیرد .
انواع طرق وقف بر آخر کلمات :
قول مشهور : {1- ابدال 2- اسکان }
1 – وقف ابدال یعنی تبدیل کردن حرف آخر کلمه به حرف دیگر در موقع وقف ، که این نوع وقف دو مورد است ؛
الف :وقف بر ( ـة ة ) : وقتی حرف آخر کلمه ای تاء تأنیث باشد به هاء ساکنه تبدیل می شود . مانند : رَحْمَةً ـــــــ رَحْمَهْ ، اَلصََّلوة ِ ـــــــ اَلصَّلوهْ
ب: وقف بر تنوین نصب : وقتی حرف آخر کلمه دارای تنوین نصب (ـــــً ) باشد ، به الف مدی تبدیل می شود . مانند : غَفُورً ا ـــــــــــ غَفُورا
2- وقف اسکان یعنی ساکن کردن حرف آخر کلمه هنگام وقف ؛ درحرکت حرف آخر کلمه غیر از تنوین نصب بقیه حرکات و تنوین ها هنگام وقف تبدیل به حرف ساکن می شوند . مانند : جَبّارٌ ـــــــ جَبّارْ
نکته : ها ء ضمیر در هر حالت و با هر حرکت که باشد در هنگام وقف ساکن می شود . مانند : لَهُ ــــــ لَهْ وهمچنین اگر حرف آخر کلمه ای ساکن یا یکی از حروف مدی باشد بدون تغییر خواهد بود .
قول غیر مشهور : { 3- الحاق 4- روم 5- اشمام }
3- وقف الحاق : یعنی اضافه کردن هاء ساکنه یا هاء سکت به آخر بعضی از کلمات هنگام وقف . فایده ی این وقف حفظ حرکت آخر کلمه موقع وقف است مانند : لَمْ یَتَسَنَّ ــــــ لَمْ یَتَسَنّهْ (در روایت حفص از عاصم )
4- وقف روم : یعنی قصد کردن ، یک سوم حرکت آخر کلمه در این وقف خوانده می شود . این نوع وقف به شنونده می فهماند که حرکت آخر کلمه چه بوده است وفایده ی آن همین است ، ولی باید دقت کرد تبدیل به قلقله نشود ( با قلقله و سکت در درسهای آینده آشنا می شویم )
5- وقف اشمام : بوئیدن چیزی را اشمام گویند و در تجوید جمع شدن لبها به حالت ضمّه را گویند . که به دو صورت است ؛ اشمام بر حرف مضموم در آخر کلمه که فقط لبها را به صورت ضمه در می آوریم . این وقف اختیاری است و کاربرد زیادی ندارد . اشمام میان کلمه فقط در کلمه (لاتَأمَنَّا ـ یوسف/11 ) که فعل نفی است و انجام آن لازم می باشد . هنگامی که نون مشدّد اداء می شود لحظه ای لبها را به حالت ضمّه در می آوریم .
در زبان عرب تلفظ کلماتی که با سکون یا تشدید آغاز میشود غیر ممکن یا مشکل است ، مانند : نْصُرنی ، لْقَمَر ،
بنا براین برای سهولت تلفظ این کلمات از «همزه ی وصل » استفاده می شود . همزه ی وصل الفی است که جهت ابتدا به چنین کلماتی در اول کلمه می آید که در اکثر کتابتهای قرآن بر بالای همزه ی وصل صاد کوچکی (صـ ) دیده می شود که هیچ حرکتی ندارد و قاری هنگام ابتدا به کلمه خود باید قانون حرکت همزه ی وصل را بداند ، ولی در میان کلام همزه ی وصل خوانده نمی شود
نحوه ی تشخیص حرکت همزه ی وصل در ابتدا به کلمات :
همزه ی وصل در ابتدای هر سه نوع کلمه ی زبان عرب (حرف – اسم – فعل ) می آید .
1- حرف
تنها کلمه ی دارای همزه ی وصل در قرآن که حرف محسوب می شود همان« حرف تعریف یا الف ولام معرفه» است .الف در( ال) همان همزه ی وصل است . حرکت این الف در صورت ابتدا به کلمه همیشه « فتحه » است .
مثال : جَعَلَ الْقَمَر ـــــــ اَلْقَمَر قُل الله خالِقُ ـــــــــــــــــ اَلله خالِقُ
۲- اسم
همزه ی وصلی که بر سر « اسم » بیاید ، در صورت ابتدا ، به « کسره » خوانده می شود .
در قرآن همزه ی وصل بر سر این اسم ها آمده است : ِابْن – اِبْنت – اِمرَء – ِاسْم – اِثْنا (ِاثْنَی )- اِثْنَتا (اِثْنَتَی) – اِثْنان (اِثْنَین )- اِثْنَتَین
این اسم ها در فارسی به ترتیب به معنای ؛ پسر – دختر –مرد – زن – اسم – دو (عدد دو به صورت های مختلف مذکر و مؤنث آمده است . مثال : مسیح ابْن مریم – اَبوُکِ امْرَءَ – فَوقَ اثْنَتَین – واذْکُرِ اسْمَ رَبَّکَ - حینَ الوَصیّةِ اثْنان
3- فعل
در قرآن غیراز موارد فوق ، هر کلمه ای که همزه ی وصل داشته باشد ، فعل یا مصدر افعال خواهد بود . نحوه ی خواندن آن در افعال این چنین است : اگر اولین حرف متحرک بعد از همزه ی وصل ، مفتوح یا مکسور (ــَ ، ــِ) باشد ؛ همزه ی وصل به « کسره » خوانده می شود . مانند: فَقَدِ اهْتَدوا ـــــــــ اِهْتدوا
رَبَّنا اکْشِف ــــــــــــــ اِ کْشِف
واگر اولین حرف متحرک بعد از همزه ی وصل مضموم ( ـــُ ) باشد، همزه ی وصل « ضمه » می گیرد . وتمامی مصادر افعال به « کسره » ابتدا می شود . مثال :
اَلّذینَ اسْتُضعِفوا ـــــــــــ اُ سْتُضعِفوا
رَبِّ انْصُرنی ــــــــــــــــ اُنْصُرنی
نکات مهم
1- در افعال : «اقْضُوا – امْضُوا – ابْنُوا – امْشُوا – ائْتوا – اهْدُوا » همزه ی وصل در حالت ابتدا به جای ضمه به کسره خوانده می شود . زیرا ضمه ی حرف متحرک عارضی بوده واصل آن کسره بوده است ؛ بدین صورت (اقْضیُوا – امْضیُوا –ابْنیُوا – امْشیُوا – ائْتیُوا – اهْدیُوا ) البته در برخی از این کلمات به لحاظ ساختار لفظ و معنا ، ابتدا نمی شود و فقط به جهت آگاهی ذکر می شود .
2-همزه ی ساکنه در کلمات « اِئْتِ – اِئْتِنا – اِئتیا – اِئْتُوا – اِئْتُونی – اِئْذَن » در میان کلام به همزه ی ساکنه و در صورت ابتدا به یاء مدی خوانده می شود . بدین صورت (ایتِ – ایتِنا - ایتیا – ایتُوا –ایتُونی – ایذَن ) و همچنین در کلمه ی « اُؤْتُمِنَ»(بقره – 283) همزه ی ساکنه درصورت ابتدا به واو مدی خوانده می شود : اُوتُمِنَ
3- کلماتی نظیر کلمات زیر درقرآن که افعال امر هستند ، در صورت ابتدا ، با « کسره » خوانده می شود ؛ هر چند عملاً به لحاظ ساختار لفظ ومعنا ابتدا به این کلمات صحیح نیست .
ثُّمَّ لْیَقْطَعْ ــــــــــ لِیَقْطَعْ (حج – 15) وَلْیُوفُوا ــــــــــــــــــــ لِیُوفُوا (حج – 29)
4- در عبارت «اَصحابُ لْئَیکَةِ» (شعراء – 176) در صورت ابتدا « اَلْئَیکَةِ »خوانده
می شود .
5- اگر همزه ی استفهام (همزه ی قطع مفتوحی که در اول کلمات معنی آیا می دهد) بر سر افعال دارای همزه ی وصل بیاید ، همزه یوصل در کتابت حذف وفقط همزه ی استفهام باقی می ماند مانند : هفت فعل : اَتَّخَذتُم – اَطَّلَعَ – اَفتَری – اَصطَفی – اَتَّخَذناهُم – اَستَکبَرتَ – اَستَغفَرتَ
6- اگر همزه ی استفهام بر سر «ال» تعریف بیاید ، همزه ی وصل حذف نمی شود ، بلکه تبدیل به الف مدی می شود . واین حالت فقط در سه کلمه ی قرآن آمده است :
آلذَّکَرَین ِ-- آلْانَ – آللهُ
زیرا اصل این کلمات اَاَلذَکَرَینِ – اَاَلْانَ – اَاَللهُ بوده ودر صورت حذف همزه ی وصل ، کلمه ، دوباره به شکل غیر سؤالی خود بر می گشت ومفهوم سؤالی نداشت . این کلمات علاوه بر صورت بالا به نحو دیگری هم قرائت می شود و آن« تسهیل همزه ی وصل» است . بدین شکل که به جای تبدیل همزه ی وصل به الف مدی ، آن را بدون «نبره» وتیزی ویژه اش (تلفظ فتحه بدون تیزی همزه )تلفظ کنیم اَ-َ للهُ اَ-َ لْانَ اَ- َلذَکَرَین ِ
7-اگر « ال» تعریف بر سر همزه وصل بیاید ،علاوه بر حذف همزه ی وصل ،لام ساکنه کسره می گیرد . تنها مورد آن ، در کلمه ی « اَلْاِسْمُ » (حجرات – 11) آمده است وآن را این چنین می خوانیم : بِِئْسَ لِسْمُ الْفُسُوقُ ؛ زیرا پس ازحذف همزه ی وصل « اسم » لام ساکنه ی« اَل » در کنار « سْم» ساکنه قرار می گیرد وبنا بر قاعده ی رفع التقاء ساکنین لام مکسور می شود . در صورت ابتدا به « اَلْاِسْمُ » این کلمه به دو صورت ( اَلِسْمُ – لِسْمُ ) خوانده می شود . علت وجه دوم این است که وقتی کلمه با لام متحرکه آغاز شده نیازی به همزه ی وصل نیست .
در پایان این بخش متذکر می شوم که اعراب و علامت هایی مانند علامت همزه ی وصل قابل تایپ کردن نیست و برای آشنایی و تمرین به قرآن مراجعه فرمایید . همچنین سعی می کنم از کلمات ساده تر برای فهم بهتر عموم استفاده کنم و خوشحال می شوم که با نظرات و انتقادات خود مرا یاری کنید .
حق یارتان
وکفّارگفتند : چرا قرآن یک باره بر پیامبر نازل نشد ؟ چنین کردیم تا بدین وسیله قلب تو را تثبیت نمائیم و لذا قرآن را منظم و پی در پی و با تأ نی فرستادیم .
(فرقان - ۳۲ )
قرآن کریم به ترتیل نازل شده است و قرائت آن نیز باید بر اساس « ترتیل » صورت گیرد . ترتیل در لغت به معنای « منظم و مرتب کردن » است . خداوند در سوره ی مزّمل ( آیه ی 4 ) میفرمایند :
« وَ رَتِّلِ القرآن تَرتیلا » قرآن را به ترتیل بخوان . پیامبر (ص) نیز فرمودند: خداوند دوست دارد قرآن همان گونه که نازل شده است ، خوانده شود .
در خصوص معنای ترتیل از مجموع آیات و روایات می توان ترتیل را این چنین معنا کرد : « خواندن قرآن به صورت شمرده و با تأنّی ، همراه با تدبّر در معانی آیات »
مولای متّقیان امام علی (ع ) در این خصوص می فرمایند : « التَّرتیلُ أَداءُ الحُروف و حِفظُ الوُقوف ترتیل عبارت است از اداء صحیح حروف وحفظ و رعایت موارد وقف »
بنابراین قرآن با هر سرعتی که خوانده شود ، نهایتاً نباید از چهار چوب ترتیل خارج شود . ترتیل از لحاظ سرعت به سه روش صورت می گیرد :1- تحقیق 2- تدویر 3 – تحدیر (حدر)
1 – تحقیق : در لغت به معنی حق چیزی را به جای آوردن بدون کمی وزیادی ، رسیدن به حقیقت شیء و در قرآئت به معنای « خواندن قرآن با حداکثر آرامش و تأنی » در این روش رعایت کامل قواعد و تجوید درحد اشباع با حداقل سرعت در قرائت ، امکان پذیر است . این روش برای کسانی که مبتدی هستند و در حال تعلیم قرائت قرآن هستند روش مناسبی است زیرا در این روش آیات کمتری خوانده می شود وامکان اداء صحیح حروف وتدبّر در معانی بیشتر است . البته باید توجه داشت که از افراط در تحقیق ، مکث های بی دلیل ، کشش بی مورد حرکات و تکلّف در قرائت اجتناب شود .
2 - تدویر : در لغت به معنی مدوّر کردن ، دوره کردن ، چرخانیدن و در قرائت به معنای (خواندن قرآن با سرعت متوسط ) در این روش نسبت به روش تحقیق ، در یک زمان واحد ، آیات بیشتری خوانده می شود . این روش ، اختیار اهل اداء و قرائت است و در میان مردم به روش ترتیل مشهور شده است . شاید علت اینکه این روش به ترتیل مشهور شده در حالیکه خود یکی از مراتب قرائت است این باشد که « تدویر » بهترین نوع ترتیل است و خیرُ الاُمُورِ اوسطُها . زیرا هم نسبت به روش قبل آیات بیشتری خوانده می شود و هم تجوید حروف و حفظ وقوف درحد خود رعایت میشود و هم فرصت تدبّر در معانی وجود دارد .
3 – تحدیر : درلغت به معنی شیب دادن – سرازیر کردن و در قرائت به معنای « خواندن قرآن با سرعت زیاد » دراین روش احکام تجویدی به دقت رعایت نخواهد شد . اما این مسئله هرگز به معنای عدم رعایت احکام تجوید و وقف و ابتدا نیست ، بلکه نسبت به روشهای قبل سریع تر خوانده می شود . لذا قرائت به روش حدر فقط برای کسانی که درقرائت قرآن دارای تجربه ی کافی و حسن اداء قواعد بوده و در اثر سرعت در قرائت حروف و کلمات را ضایع نسازند و درضمن قادر به تدبّر لازم در معانی کلام خدا باشند . از این رو این روش برای قاریان متوسط و ضعیف مناسب نمی باشد .