با عرض سلام ، سال نو را به شما هموطنان عزیز تبریک عرض نموده و امید وارم زیر سایه قرآن واهل بیت (علیهم السلام) پله های ترقی رو پشت سر بگذارید . متاسفانه مدتها به دلیل مشغله های متعددی از قبیل ادامه تحصیل وفعالیّت در گروه تواشیح ریحانه النبی (برتر استانی و سوم کشوری ) ... و همچنین فعالیتّهای قرآنی دیگر ، نتوانستم سری به اینجا بزنم . انشاالله بتونم ادامه مطالب گذشته را به صورت چکیده و مختصر ارائه کنم .
((ومن الله توفیق))
رسول اکرم صلی الله علیه و آله :
ای علی راست بگو اگر چه در حال حاضر به ضرر تو باشد ولی در آینده به نفع توست و دروغ نگو اگر چه در حال حاضر به نفع تو ولی در آینده به ضرر توست
(میراث حدیث شیعه ۲/۲۷/۶۵)
روزی که «حرف» زدن اصل شد و «عمل» به حاشیه رفت، «اسم» و «فعل» هم مصلحت دیدند که به «حرف» تبدیل شوند. از آن پس، کلمات لغت عرب عبارت شد از: حرف و حرف و حرف !!
تازه اگر «حروف» هم صحیح و از مخارج خود ادا می شد حرفی نبود و مخاطبین و مستمعین را به اشتباه نمی انداخت.
مگر حرفها از کجا بر می آیند؟
بعضی از حرفها از «عمق دل» بر می آید، و برخی از «نوک زبان» بعضی هم بینابین!
مخارج بعضی از حروف، «گوش» است و برخی دیگر «چشم».
حروف و کلمات - و اعمال هم - باید ریشه در جان داشته باشند، نه تنها در زبان ؛
«حروف شفوی» کجا و «حروف قلبی» کجا؟
بعلاوه، مگر هر حرفی را باید «اظهار» کرد؟ پس جای «اخفاء» کجاست؟ مگر تجوید نخوانده اید؟! گاهی بعضی حروف را باید رقیق ادا کرد، طبق قاعدة «ترقیق» . «تفخیم» هم جای خودش را دارد. اگر «نون» نفس و «تنوین» تزویر به «یرملون» یقین برسد، چه باید کرد جز ادغام؟ اگر حرف «دل» به حرف «دین» رسید، دل باید «قلب به» دین شود و اگر «نامتجانس» بودند، باید «حرف دل» را حذف کرد، یا با «فک ادغام»، خلوص و ریا را از هم جدا ساخت.
اگر مخارج حروف صحیح نباشد، قرائت ها غلط می شود و نمازها باطل. مگر تنها کودکان باید در «کلاس تجوید» طرز «ادا صحیح» حروف را یاد بگیرند؟
بیایید «درست» حرف بزنیم !
استاد جواد محدثی
به نام آنکه عشق را آفرید
فاطمه رمز علی بود علی می داند نام او حرز علی بود علی می داند
فاطمه مادر شیعه است علی می داند دست او بر سر شیعه است علی می داند
فاطمه جان علی بود علی می داند جان به قربان علی بود علی می داند
فاطمه عطر وگلاب است علی می داند شافع روز حساب است علی می داند
فاطمه سوره ی عشق است علی می داند رمز مستوره ی عشق است علی می داند
سلام بر عاشقان عصمت و طهارت ، صدیقه کبری ، مادر شیعیان جهان که در وصف کمالات او هر چه بگوییم زبان قاصر است . میلاد با برکت ابن سلاله ی پاک بر شیعیان بر حقش تهنیت باد .
امیدوارم ما مادران بتوانیم با مطالعه در سیره ی بانوی دو عالم از مکتب عشق و تربیت آن بزرگوار بهرمند شویم .
هفته بزرگداشت مقام مادر بر مادران عزیز و دوست داشتنی میهن اسلامی مبارک باد .
از همین طریق به مادر عزیزم که امسال توفیق دست بوسی ایشان را نداشتم این روز را تبریک گفته واز خداوند متعال طول عمر با عزت را برای ایشان مسئلت دارم .مادر جان ما را از دعای خیر خودبی نصیب مگذار .
دست بوس شما دخترت ز. مروج
« هُوَالصَّبُور »
امام صادق علیه السلام می فرمایند :
بردباری چراغ خداست ... پنج چیز است که بردباری می طلبد : شخص عزیز باشد وخوار شود ، راستگو باشد ونسبت ناروا داده شود ، به حق دعوت کند و سبکش بشمارند ، بی گناه باشد و اذیت شود ، حق طلبی کند وبا او مخالفت کنند . اگر در هر پنج مورد ، به حق رفتار کنی ، بردبار هستی .
( بحار الانوار 71/422/61 )
سلام به همه ی عزیزانی که مرا تا به اینجا همراهی کردند . هر چه تا اینجا تایپ کردم در واقع مقدمات تجوید بوده وهنوز اصل آن مانده عجله نکنید برای رسیدن به هر اصلی مقدماتی لازم است !.. . درس بعدی ...
احکام «هاء» آخر کلمه :
حرف «هاء» در آخر کلمات قرآن از این سه نوع خارج نیست :
1- هاء جوهری 2- هاء سکت 3- هاء ضمیر
1- هاء جوهری :
این هاء جزء جوهر وذات کلمه است واز آن جدا نمی شود چرا که بدون آن کلمه از معنای خود خارج می شود . مانند هاء در کلمات فارسی « کوه ، ماه » .
نمونه ی آن در قرآن : وُجُوه – ا َللهُ - فَواکِهُ – اِلهُ ... حرکت هاء جوهری هر چه باشد به همان صورت وبدون اشباع وکشش خوانده می شود .
نکته : در کلمه ی «هَذِه» با وجود اینکه هاء آخر کلمه جوهری است ولی به اشباع خوانده میشود .
2- هاء سکت :
هاء ساکنه ای که جزء اصل کلمه نیست بلکه به آخر آن اضافه می شود و معنا هم ندارد ! فایده ی آن حفظ حرکت آخر کلمه در موقع وقف است و با این کار بر وقف بر این کلمات تأ کید می شود .
درروایت حفص از عاصم موقع وصل نیز هاء سکت حذف نمی شود . موارد هاء سکت در قرآن :
لَم یَتَسَنّه ( بقره -258 ) *** اِقْتَدِهْ (انعام – 89 ) *** ماهِیَهْ (قارعه – 9 ) *** کِتابِیَهْ (حاقه – 18و24 ) *** حِسابِیَهْ (حاقه - 19و 25 ) *** مالِیَهْ (حاقه – 25 ) *** سُلطانِیَهْ (حاقه – 28 )
نکته : در دو کلمه « اَرْجِهْ – فَاَلقِهْ » هاء ساکنه بر خلاف ظاهر هاء ضمیر می باشد .
3- هاء ضمیر :
هاء ضمیر ، حرفی است که در آخر کلمه می آید وجانشین اسم می شود ( ضمیر مفرد مذکر غایب ) ومعنی « او – آن » می دهد . مانند :( لَهُ – برای او ، برای آن )
هاءضمیر هیچگاه مفتوح نیست و همیشه به صورت مکسور یا مضموم می آید ، البته حرکت اصلی آن ضمه بوده است . اما هاء ضمیر گاهی اشباع وگاهی بلا اشباع خوانده می شود .
اشباع در لغت به معنی سیر کردن در تجوید ، تبدیل صدای کوتاه به کشیده است . به اشباع صله هم می گویند . بلا اشباع ، به معنای اداء حرف با صدای کوتاه است .
شرایط عدم اشباع هاء ضمیر :
الف –وقتی دو طرف یا یکی از طرفین هاء ضمیر ، ساکن باشد . مانند : مِنْهُ لَحْماً ، اِلَیْهِ الْمَصیرُُُ وَ لَهُ الْحَمدُ ،
ب- وقتی بعد از هاء ضمیر حرف مشدد بیاید مانند : لَهُ الذّکری ، بِهِ الَّذینَ ، اَنزَلَهُ الّذی
ج - وقتی قبل از آن یکی از حروف مد بیاید . مانند : اَنْزَلناهُ إلیکَ ، فیهِ هُدیٌ ، اتَیناهُ رَحمَة
شرایط اشباع هاء ضمیر:
اگر دو طرف آن متحرک باشد اشباع می شود . اگر مضموم باشد به واو مدی و اگر مکسور ، به یاء مدی خوانده می شود .
نکات واستثنائات :
1- هاء ضمیر در « اَنْسانیهُ » و«عَلَیهُ اللهَ » بر خلاف معمول با ضمه خوانده می شود .
2- هاء ضمیر در « یَخلُدْ فیهِ مُهاناٌ » به اشباع خوانده می شود .
3- هاء ضمیر در « یَرْضَهُ لَکُمْ » بلا اشباع خوانده می شود .
علی یارتان
افسوس که ناموس خدا را کشتند محبوبه ی ذات کبریا را کشتند
سادات نوشتند به خوناب جگر بی جرم و گنه مادر ما را کشتند
سلام ایام سوگواری بی بی دو عالم حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیه بر تمامی شیعیان بر
حقش تسلیت باد . امید وارم ما بتوانیم با الگو برداری از سیره ی دین و زندگی ایشان از شیعیان
واقعی آن حضرت باشیم .
یا فاطمه ما خالصانه ترین ارادت را نثارت می کنیم . ما را و جوانان ما را دریاب و از تهاجم بی
رحمانه ی غرب ما را برهان .
یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه
هواللطیف
امام علی علیه السلام می فرمایند :
فضای هر ظرفی در اثر محتوای خود تنگ تر می شود مگر ظرف دانش
که با تحصیل علوم فضای آن باز تر می شود .
( نهج البلاغه حکمت ۱۹۶ )
سلام در مبحث گذشته در مورد نزول و جمع آوری قرآن در زمان حیات پیامبر صلی الله و علیه وآله مختصرا مطلبی ارائه شد و اینک ادامه موضوع ...
جمع و تألیف قرآن به شکل کنونى , در یک زمان صورت نگرفته , بلکه به مرور زمان و به دست افراد و گـروه هـاى مختلف انجام شده است ترتیب نظم و عدد آیات در هر سوره در زمان حیات پیامبر اکـرم (ص ) و با دستور آن بزرگوار انجام شده و توقیفى است و باید آن را تعبدا پذیرفت , و به همان تـرتـیـب در هـر سوره تلاوت کردهر سوره با فرود آمدن (بسم اللّه الرحمان الرحیم) آغاز مى شدو آیـات به ترتیب نزول در آن ثبت مى گردید,تا موقع ای که (بسم اللّه) دیگرى نازل مى شد و سوره دیگرى آغاز مى گردید این نظم طبیعى آیات بود، گاهى اتفاق مى افتاد پیامبر اکرم (ص ) ـ بااشاره جـبـرئیل ـ دستور مى داد تا آیه اى بر خلاف نظم طبیعى در سوره دیگرى قرار داده شود، مانند آیه(واتـقـوا یـومـا ترجعون فیه الى اللّه ثم توفى کل نفس ما کسبت و هم لایظلمون ) که گفته اند از آخرین آیات نازل شده است ؛ پیامبر(ص ) دستور فرمود آن را بین آیات ربا و آیه دین ؛در سـوره بـقره آیه 281 ثبت کنند بنابراین ثبت آیات درسوره ها, چه با نظم طبیعى یا نظم دستورى , توقیفى است و با نظارت ودستور خود پیامبر اکرم (ص ) انجام گرفته است و باید از آن پیروى نمود .
ولى درباره نظم و ترتیب سوره ها میان اهل نظر اختلاف است سید مرتضى علم الهدى و بسیارى از مـحـقـقـیـن و از مـعـاصـریـن آیـت اللّه خویى برآنند که قرآن هم چنان که هست , در زمان حیات پـیـامـبـر (ص) شـکـل گـرفته است زیرا جماعتى قرآن را در آن عهد حافظ بوده اند و بسیار بعید مـى نـماید که مساله اى با این اهمیت راپیامبر اکرم (ص) رها کرده باشد تا پس از وى نظم و ترتیب داده شود.
ایـن نـظـر قـابـل قبول نیست , زیرا حافظ یا جامع قرآن بودن در آن عهد,دلیل نمى شودکه میان سـوره هـا تـرتیبى وجود داشته است و اگر کسى هر آنچه از قرآن که تا آن روز نازل شده , حفظ و ضـبـط کـرده بـاشد, حافظ و جامع قرآن خواهد بودبنابراین لازمه حفظ همه قرآن ترتیب فعلى آن نـیـست اما اهمیت این مساله چندان روشن نیست , زیرا آن چه مهم است تکمیل سوره ها و مستقل بـودن هـرسـوره از سوره دیگراست تا آیه هاى هر سوره با آیه هاى سوره هاى دیگر اشتباه نشود این مـهـم در عـهـدپـیـامـبـر( ص ) صـورت گرفت اما ترتیب بین سوره ها تا هنگام پایان یافتن نزول قـرآن امـکـان نداشت , زیرا پیامبر اکرم (ص ) تا در حال حیات بودهر لحظه احتمال نزول سوره ها و آیه هایى مى رفت بنابراین طبیعى است که پس از یاس از نزول قرآن ,که به پایان یافتن حیات پیامبر وابسته بود, سوره هاى قرآن قابل نظم و ترتیب خواهد بود.
بـر ایـن اسـاس , بـیـش تـر مـحققین و تاریخ نویسان برآنند که جمع و ترتیب سوره هاپس از وفات پـیـامـبـر(ص ) بـراى نـخستین بار بر دست على امیرمؤمنان (ع ) سپس زیدبن ثابت و دیگر صحابه بزرگوار انجام گرفت و درمجموع شاید بتوان گفت که عمل جمع قرآن به دست صحابه ,پس از رحلت پیامبر(ص ) ازامور مسلم تاریخ است .
عـلـى (ع ) نخستین کسى بود که پس از وفات پیامبر(ص) به جمع قرآن مشغول گردید بر حسب روایـات , مـدت شـش مـاه در مـنـزل نـشست و این کار را به انجام رساندابن ندیم گوید:(اولین مـصـحفى که گردآورى شد مصحف على بود و این مصحف نزد آل جعفر بود) سپس مى گوید : ( مـصـحفى را دیدم نزد ابو یعلى حمزه حسنى که باخط على بود و چند صفحه ازآن افتاده بودو فـرزنـدان حـسـن بـن على آن را به میراث گرفته بودند) محمدبن سیرین از عکرمه نقل مـى کـنـد: (درابـتـداى خـلافت ابوبکر, على در خانه نشست و قرآن را جمع آورى کرد)گوید: ( ازعـکـرمـه پـرسیدم : آیا ترتیب و نظم آن مانند دیگر مصاحف بود؟
آیا رعایت ترتیب نزول در آن شـده بـود؟
گـفت : اگر جن و انس گرد آیند و بخواهند مانند على قرآن را گردآورند, نخواهند تـوانـسـت ) ابـن سـیـریـن مـى گـوید : ( هرچه دنبال کردم تا بر آن مصحف دست یابم , میسورم نـگـردیـد) ابـن جزى کلبى گوید :( اگر مصحف على یافت مى شد هر آینه در آن علم فراوان یافت مى گردید) .
( به نقل از کتاب علوم قرآنی تألیف آیت الله محمد هادی معرفت )
التماس دعا
« هُوالاْوّل و اَلآخر »
امام سجاد علیه السلام در حمد و ثنای پروردگار : ستایش خدایی را که اوّل است و پیش از او اوّلی نبوده ، وآخر است و پس از او آخری نباشد ، همان که دید ه های بینندگان ازدیدنش قاصر است واندیشه ی وصف کنندگان از وصفش عاجز آفریدگان را به قدرت خود ازهیچ آفرید وآنان را به خواست خود بی هیچ نمونه ای پدید آورد ، سپس آنان را در راهی که می خواست روان ساخت و در راهی که دوست می داشت بر انگیخت نه می توانند از آنچه خداوند آنان را به سوی آن پیش برده عقب افتند و نه می توانند به سوی آنچه خداوند آنان را ازآن عقب افکنده پیشی جویند. (صحیفه ی سجادیه دعای اول )
سلام امید وارم از این دعای روح بخش دل ما هم تکونی بخوره و به جمع شما خوبان بپیوندیم ، التماس دعا ، درس امروز بسم الله ...
حروف ناخوانا : حروفی که نوشته می شوند ولی خوانده نمی شوند . در فارسی نیز از اینگونه حروف داریم مانند حرف (واو ) در کلمات : خواهر ، خوانا ، خواهش
اقسام حروف ناخوانا
الف :حروف همیشه ناخوانا
1- حروف پایه همزه ( أ ؤ ئـ ئ ) : هر گاه یکی از حروف ( الف ، واو ، یاء ) پایه ی همزه قرار گیرد ، خوانده نمی شود وبه جای آن همزه با حرکت خودش خوانده می شود .
مانند : سَأَلَ خوانده می شود ــــ سَ ءَ لَ یُبْدِئُ ــــ یُبْ د ِ ءُ
2- حروف پایه الف مدی : وقتی یکی از حروف (واو ، یاء ) پایه ی الف مدی شود این حروف خوانده نمی شود والف مدی به کمک حرف ما قبل خوانده می شود .
مانند : صَلوةَ خوانده می شود ــــ صَلاة مُو سَی ـــــــ مُوسا
3- حروف با علامت دایره ی توخالی ( اْ وْ یـْ ) : مطابق با خط عثمان طه خوانده نمی شوند ولی در قرآن های فارسی این علامت ، علامت سکون هم می باشد .
مانند : دَخَلو اْ مِاْ َئه
4- حرف « ی» بعد از تنوین نصب (ــــً ی ) :هر گاه بعداز تنوین نصب حرف ( ی ) بیاید آن حرف خوانده نمی شود .
مانند : هُدًی ـــــ هُدَنْ طُوًی ـــــ طُوَنْ
ب :حروف گاهی ناخوانا
1-حرف « الف » بعداز تنوین نصب : در هنگام وصل خوانده نمی شود ولی هنگام وقف به الف مدی تبدیل وخوانده می شود .
مانند : بَصیرًا ، قَدیرًا
2-همزه ی وصل : ابتدای کلام خوانده می شود ولی در وسط کلام خوانده نمی شود .(توضیحات بیشتر در بخش تجوید آمده است )
3-حروف مدی قبل از همزه ی وصل : هر گاه حروف مدی ( َا وُ ِی ) قیل از همزه ی وصل بیاید در موقع وصل حروف مدی به صورت صدای کوتاه تلفظ می شود .
مانند : هَذا اٌلْوَعْدُ ، فِی اٌبتِغَآء ِ
4- الف و لام نزد حروف : اگر بعد از ( ال ) یکی از حروف شمسی ( ت ث د ر ز س ش ص ض ط ظ ل ن ) قرار گیرد ، حرف لام در حرف بعد از خودش ادغام می شود و حرف لام خوانده نمی شود .
در قرآن های خط عثمان طه برای راهنمایی قاری لام را بدون حرکت آورده است . اگر بعد از ( ا ل ) یکی از حروف قمری (ما بقی ) قرار گیرد حرف لام به ساکن خوانده می شود . مانند : اٌلْعَا لَمینَ
5- الف با علامت بیضی شکل : موقع وصل خوانده نمی شود ولی موقع وقف خوانده می شود مانند: أَنابِطَارِدِ
( توجه شود که این الف باعلامت بیضی با الف دارای علامت دایره ی تو خالی اشتباه نشود )
از عنایت شما ممنون نظر یادتون نره
« هوالحقّ »
پیامبر فرمودند : هر کس برای کسب رضایت خدا وآگاهی در دین قرآن بیاموزد ، ثوابی مانند همه ی
آنچه که به فرشتگان و پیامبران و رسولان داده شده ، برای اوست .
( وسائل الشیعه ۶/۱۸۳/۷۶۸۳ )
سلام ببخشید من مدتی که به روز نشدم و ازدروس قرآنی چیزی تایپ نکردم ، تصمیم دارم از این به بعد دروس را خلاصه تر و اهم را خدمت تان ارائه کنم . خوشحال می شوم با نظرات و انتقادات خود مرا در این امر یاری کنید .
ابتدا لازم می دانم کلمه ی وقف را معنا سپس به طرق وقف بپردازیم . وقف در لغت به معنای ایستادن – باز داشتن و در قرائت به معنای قطع صوت هنگام قرائت که همراه با تجدید نفس وسپس ادامه ی قرائت می باشد . وقف به حرکت در قرآن جایز نیست و باید با توجه به حرکت حرف آخر کلمه صورت گیرد .
انواع طرق وقف بر آخر کلمات :
قول مشهور : {1- ابدال 2- اسکان }
1 – وقف ابدال یعنی تبدیل کردن حرف آخر کلمه به حرف دیگر در موقع وقف ، که این نوع وقف دو مورد است ؛
الف :وقف بر ( ـة ة ) : وقتی حرف آخر کلمه ای تاء تأنیث باشد به هاء ساکنه تبدیل می شود . مانند : رَحْمَةً ـــــــ رَحْمَهْ ، اَلصََّلوة ِ ـــــــ اَلصَّلوهْ
ب: وقف بر تنوین نصب : وقتی حرف آخر کلمه دارای تنوین نصب (ـــــً ) باشد ، به الف مدی تبدیل می شود . مانند : غَفُورً ا ـــــــــــ غَفُورا
2- وقف اسکان یعنی ساکن کردن حرف آخر کلمه هنگام وقف ؛ درحرکت حرف آخر کلمه غیر از تنوین نصب بقیه حرکات و تنوین ها هنگام وقف تبدیل به حرف ساکن می شوند . مانند : جَبّارٌ ـــــــ جَبّارْ
نکته : ها ء ضمیر در هر حالت و با هر حرکت که باشد در هنگام وقف ساکن می شود . مانند : لَهُ ــــــ لَهْ وهمچنین اگر حرف آخر کلمه ای ساکن یا یکی از حروف مدی باشد بدون تغییر خواهد بود .
قول غیر مشهور : { 3- الحاق 4- روم 5- اشمام }
3- وقف الحاق : یعنی اضافه کردن هاء ساکنه یا هاء سکت به آخر بعضی از کلمات هنگام وقف . فایده ی این وقف حفظ حرکت آخر کلمه موقع وقف است مانند : لَمْ یَتَسَنَّ ــــــ لَمْ یَتَسَنّهْ (در روایت حفص از عاصم )
4- وقف روم : یعنی قصد کردن ، یک سوم حرکت آخر کلمه در این وقف خوانده می شود . این نوع وقف به شنونده می فهماند که حرکت آخر کلمه چه بوده است وفایده ی آن همین است ، ولی باید دقت کرد تبدیل به قلقله نشود ( با قلقله و سکت در درسهای آینده آشنا می شویم )
5- وقف اشمام : بوئیدن چیزی را اشمام گویند و در تجوید جمع شدن لبها به حالت ضمّه را گویند . که به دو صورت است ؛ اشمام بر حرف مضموم در آخر کلمه که فقط لبها را به صورت ضمه در می آوریم . این وقف اختیاری است و کاربرد زیادی ندارد . اشمام میان کلمه فقط در کلمه (لاتَأمَنَّا ـ یوسف/11 ) که فعل نفی است و انجام آن لازم می باشد . هنگامی که نون مشدّد اداء می شود لحظه ای لبها را به حالت ضمّه در می آوریم .
آیا میدانید دریاچه بایکال کهنسالترین دریاچه دنیا است ، قدمت آن به ۷۰ میلیون سال میرسد
آیا میدانید مساحت خیلج فارس ۲۴۰ هزار کیلومتر مربع میباشد
آیا میدانید اولـیـن تــمـاس تـلفـنی ایـران سـال ۱۲۸۵ خـورشـیـدی در تـهـران برقرار شد
آیا میدانید نوعی کوسه دارای ۳۵۰۰ دندان می بـــاشد که از هیچ یک از آنها استفاده نمیکند
آیا میدانید بـدن انـســان برای حفظ تعادل خود در حـال ایستادن از ۳۰۰ عضله استفاده میکند
آیا میدانید سرعت سریعترین حلزون ۲.۳ میلیمتر در ثانیه میباشد یعنی ۱ کیلومتر در ۵ شبانه و روز
آیا میدانید چـگـالـی زمـیـن از سیارات دیـگر منظومه شمسی بیشتر است
آیا میدانید هر فرد هنـگام غــذا خوردن بطور مـتـوسط ۲۹۵ بار عمل بلعیدن را انجام می دهد
آیا میدانید خواب کمتر از ۶ ساعت و بیشتر از ۸ خطر ابتلا به دیابت را افزایش میدهد
آیا میدانید خطر ابتلا به آنفلوانزای مرغی ۱ بر ۱۰۰ میلیون میباشد
آیا میدانید که دروان حاملگی کرگدن نیز به ۴۹۰ روز است
آیا میدانید پستانداران بغیر از انسان و میمون، رنگها را بدرستی تشخیص نمیدهند
آیا میدانید مونالیزا فاقد ابرو میباشد زیرا در دوران رنسانس تراشیدن ابرو مد بوده است
آیا میدانید تقریبا نیمی از کل نشریات جهان در دو کشور آمریکا و کانادا منتشر میگردند
آیا میدانید نوشابه های زرد رنگ زیان بارتر از نوشابه های سیاه رنگ هستند
آیا میدانید شش چپ اندکی از شش راست کوچکتر تا فضای کافی برای قرارگیری قلب فراهم آید
آیا میدانید هر چشم مگس دارای ۱۰ هزار عدسی میباشد
آیا میدانید مقاومت موش صحرایی در برابر بی آبی بیشتر از شتر میباشد
آیا میدانید جمعیت میمونهای هند بالغ بر
آیا میدانید حشراتی مانند مورچه و زنیور و … هم دیکتاتوری دارند
آیا میدانید اگر اکسیژن هوا بیشتر بود حشرات بزرگتر و یک سنجاقک به اندازه یک شاهین میشد
آیا میدانید سریع ترین جت دنیا دارای سرعت
آیا میدانید دود سیگار موجود در محیط بیشتر از مواد قندى در پوسیدگی دندان کودکان نقش دارد
آیا میدانید پروانه ها، چشم های مرکب دارند که تعداد آنها گاهی به
آیا میدانید وزن کوه یخی متوسط الحجم
در زبان عرب تلفظ کلماتی که با سکون یا تشدید آغاز میشود غیر ممکن یا مشکل است ، مانند : نْصُرنی ، لْقَمَر ،
بنا براین برای سهولت تلفظ این کلمات از «همزه ی وصل » استفاده می شود . همزه ی وصل الفی است که جهت ابتدا به چنین کلماتی در اول کلمه می آید که در اکثر کتابتهای قرآن بر بالای همزه ی وصل صاد کوچکی (صـ ) دیده می شود که هیچ حرکتی ندارد و قاری هنگام ابتدا به کلمه خود باید قانون حرکت همزه ی وصل را بداند ، ولی در میان کلام همزه ی وصل خوانده نمی شود
نحوه ی تشخیص حرکت همزه ی وصل در ابتدا به کلمات :
همزه ی وصل در ابتدای هر سه نوع کلمه ی زبان عرب (حرف – اسم – فعل ) می آید .
1- حرف
تنها کلمه ی دارای همزه ی وصل در قرآن که حرف محسوب می شود همان« حرف تعریف یا الف ولام معرفه» است .الف در( ال) همان همزه ی وصل است . حرکت این الف در صورت ابتدا به کلمه همیشه « فتحه » است .
مثال : جَعَلَ الْقَمَر ـــــــ اَلْقَمَر قُل الله خالِقُ ـــــــــــــــــ اَلله خالِقُ
۲- اسم
همزه ی وصلی که بر سر « اسم » بیاید ، در صورت ابتدا ، به « کسره » خوانده می شود .
در قرآن همزه ی وصل بر سر این اسم ها آمده است : ِابْن – اِبْنت – اِمرَء – ِاسْم – اِثْنا (ِاثْنَی )- اِثْنَتا (اِثْنَتَی) – اِثْنان (اِثْنَین )- اِثْنَتَین
این اسم ها در فارسی به ترتیب به معنای ؛ پسر – دختر –مرد – زن – اسم – دو (عدد دو به صورت های مختلف مذکر و مؤنث آمده است . مثال : مسیح ابْن مریم – اَبوُکِ امْرَءَ – فَوقَ اثْنَتَین – واذْکُرِ اسْمَ رَبَّکَ - حینَ الوَصیّةِ اثْنان
3- فعل
در قرآن غیراز موارد فوق ، هر کلمه ای که همزه ی وصل داشته باشد ، فعل یا مصدر افعال خواهد بود . نحوه ی خواندن آن در افعال این چنین است : اگر اولین حرف متحرک بعد از همزه ی وصل ، مفتوح یا مکسور (ــَ ، ــِ) باشد ؛ همزه ی وصل به « کسره » خوانده می شود . مانند: فَقَدِ اهْتَدوا ـــــــــ اِهْتدوا
رَبَّنا اکْشِف ــــــــــــــ اِ کْشِف
واگر اولین حرف متحرک بعد از همزه ی وصل مضموم ( ـــُ ) باشد، همزه ی وصل « ضمه » می گیرد . وتمامی مصادر افعال به « کسره » ابتدا می شود . مثال :
اَلّذینَ اسْتُضعِفوا ـــــــــــ اُ سْتُضعِفوا
رَبِّ انْصُرنی ــــــــــــــــ اُنْصُرنی
نکات مهم
1- در افعال : «اقْضُوا – امْضُوا – ابْنُوا – امْشُوا – ائْتوا – اهْدُوا » همزه ی وصل در حالت ابتدا به جای ضمه به کسره خوانده می شود . زیرا ضمه ی حرف متحرک عارضی بوده واصل آن کسره بوده است ؛ بدین صورت (اقْضیُوا – امْضیُوا –ابْنیُوا – امْشیُوا – ائْتیُوا – اهْدیُوا ) البته در برخی از این کلمات به لحاظ ساختار لفظ و معنا ، ابتدا نمی شود و فقط به جهت آگاهی ذکر می شود .
2-همزه ی ساکنه در کلمات « اِئْتِ – اِئْتِنا – اِئتیا – اِئْتُوا – اِئْتُونی – اِئْذَن » در میان کلام به همزه ی ساکنه و در صورت ابتدا به یاء مدی خوانده می شود . بدین صورت (ایتِ – ایتِنا - ایتیا – ایتُوا –ایتُونی – ایذَن ) و همچنین در کلمه ی « اُؤْتُمِنَ»(بقره – 283) همزه ی ساکنه درصورت ابتدا به واو مدی خوانده می شود : اُوتُمِنَ
3- کلماتی نظیر کلمات زیر درقرآن که افعال امر هستند ، در صورت ابتدا ، با « کسره » خوانده می شود ؛ هر چند عملاً به لحاظ ساختار لفظ ومعنا ابتدا به این کلمات صحیح نیست .
ثُّمَّ لْیَقْطَعْ ــــــــــ لِیَقْطَعْ (حج – 15) وَلْیُوفُوا ــــــــــــــــــــ لِیُوفُوا (حج – 29)
4- در عبارت «اَصحابُ لْئَیکَةِ» (شعراء – 176) در صورت ابتدا « اَلْئَیکَةِ »خوانده
می شود .
5- اگر همزه ی استفهام (همزه ی قطع مفتوحی که در اول کلمات معنی آیا می دهد) بر سر افعال دارای همزه ی وصل بیاید ، همزه یوصل در کتابت حذف وفقط همزه ی استفهام باقی می ماند مانند : هفت فعل : اَتَّخَذتُم – اَطَّلَعَ – اَفتَری – اَصطَفی – اَتَّخَذناهُم – اَستَکبَرتَ – اَستَغفَرتَ
6- اگر همزه ی استفهام بر سر «ال» تعریف بیاید ، همزه ی وصل حذف نمی شود ، بلکه تبدیل به الف مدی می شود . واین حالت فقط در سه کلمه ی قرآن آمده است :
آلذَّکَرَین ِ-- آلْانَ – آللهُ
زیرا اصل این کلمات اَاَلذَکَرَینِ – اَاَلْانَ – اَاَللهُ بوده ودر صورت حذف همزه ی وصل ، کلمه ، دوباره به شکل غیر سؤالی خود بر می گشت ومفهوم سؤالی نداشت . این کلمات علاوه بر صورت بالا به نحو دیگری هم قرائت می شود و آن« تسهیل همزه ی وصل» است . بدین شکل که به جای تبدیل همزه ی وصل به الف مدی ، آن را بدون «نبره» وتیزی ویژه اش (تلفظ فتحه بدون تیزی همزه )تلفظ کنیم اَ-َ للهُ اَ-َ لْانَ اَ- َلذَکَرَین ِ
7-اگر « ال» تعریف بر سر همزه وصل بیاید ،علاوه بر حذف همزه ی وصل ،لام ساکنه کسره می گیرد . تنها مورد آن ، در کلمه ی « اَلْاِسْمُ » (حجرات – 11) آمده است وآن را این چنین می خوانیم : بِِئْسَ لِسْمُ الْفُسُوقُ ؛ زیرا پس ازحذف همزه ی وصل « اسم » لام ساکنه ی« اَل » در کنار « سْم» ساکنه قرار می گیرد وبنا بر قاعده ی رفع التقاء ساکنین لام مکسور می شود . در صورت ابتدا به « اَلْاِسْمُ » این کلمه به دو صورت ( اَلِسْمُ – لِسْمُ ) خوانده می شود . علت وجه دوم این است که وقتی کلمه با لام متحرکه آغاز شده نیازی به همزه ی وصل نیست .
در پایان این بخش متذکر می شوم که اعراب و علامت هایی مانند علامت همزه ی وصل قابل تایپ کردن نیست و برای آشنایی و تمرین به قرآن مراجعه فرمایید . همچنین سعی می کنم از کلمات ساده تر برای فهم بهتر عموم استفاده کنم و خوشحال می شوم که با نظرات و انتقادات خود مرا یاری کنید .
حق یارتان
سال نو بر همه ی ایرانییان عزیز بخصوص عاشقان قرآن مبارک باد.
سالی سرشار از شادی وبرکت برای همه آرزو می کنم و از خداوند می خواهم در سال جدید توفیق عبادت و بندگی را نصیب شما و بنده ی حقیر بنماید.
یک سال دیگر هم گذشت وما ماندیم و کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین . تلخی ها رو دور بریزیم وشیرینی ها رو با خود حمل کنیم و بر آن بیفزاییم .بیایید از همین اول سالی تصمیم بگیریم تو خوب بودن از هم سبقت بگیریم تا آخر سال حسرت روز های از دست رفته رو نخوریم .من فقط همین رو می دونم که زیاد فرصت نداریم وقت تنگ و کارهای نکرده زیاد به قول شاعر«بیدل دهلوی»
من نمی گویم زیان کن یا به فکر سود باش
ای ز فرصت بی خبر در هر چه هستی زود باش
نویسندهی کتاب «چهل نامهی کوتاه به همسرم» در چهاردهمین نامهی خود مینویسد:
« عزیز من! باور کن که هیچ چیز به قدر صدای خندهی آرام و شادمانهی تو، به قدرت کار کردن و سرسختانه و عادلانه کار کردن من نمیافزاید، هیچ چیز هم، چون افسردگی و در خود فرورفتگی تو، مرا تحلیل نمیبرد، ضعیف نمیکند و از پا نمیاندازد.
البته من بسیار خجلت زده خواهم شد اگر تصور کنی که این «منِ» من است که میخواهد به قیمت نشاط کاذب تو، بر قدرت کار خود بیفزاید و مرد سالارانه ـ همچون بسیاری از مردان بیمار خودپرست ـ حتی شادی تو را به خاطر خویش بخواهد. نه ... هرگز چنین تصوّری نخواهی داشت. راهی که تا اینجا در کنار هم آمدهایم، خیلی چیزها را یقیناً بر من و تو معلوم کرده است. پس باز میگویم: آن بزرگترین و پردوامترین خواهش من از توست: مگذار غم، سراسر سرزمین روحت را به تصرف خویش درآورد و جای کوچکی برای من باقی مگذارد. من به شادی محتاجم و به شادی تو بی شک بیش از شادمانی خودم. به خدایم قسم که میدانم چه دلایل استواری برای افسرده بودن وجود دارد؛ اما این را نیز به خدایم قسم میدانم که زندگی، در روزگار ما، در افتادنی است خیرهسرانه و لجوجانه با دلایل استواری که غم در رکاب خود دارد.غصه، منطق خود را دارد نه؟ علیه منطق غصه حتی اگر منطقیترین منطقهاست، آستینهایت را بالا بزن!
غم، محصول نوع روابطی است که در جامعهی شهری ما و در جهان ما وجود دارد، نه؟ علیه محصول، علیه طبیعت و علیه هر چیز که غم را سلطهگرانه و مستبدانه به پیش میراند، برپا باش!
عزیز من! قایق کوچک دل، به دست دریای پهناور اندوه مسپار! لااقل بادبانی برافراز، پارویی بزن و بر خلاف جهت باد، تقلایی کن!سختترین طوفان، مهمان دریاست نه صاحب خانهی آن. طوفان را بگذران و بدان که تنسپاری تو به افسردگی، به زیان بچههای ماست و به زیان همهی بچههای دنیا.آخر آنها شادی صادقانه را باید ببینند تا بشناسند ...»
نویسنده این نامه که سعی کرده تنگی و سختی حاصل از فضای غمآلود همسر خویش و تأثیر منفی آن در محیط خانواده را در قالبی ادبی، صادقانه ترسیم نماید، به واقع فهم صحیحی از لوازم زندگییی آرام بخش، پرنشاط و بالنده داشته است. او به خوبی درک کرده است که در زندگی، حتی اگر تمام خواستههای مادی در حد أعلی تأمین شده باشد، باز حس و حال درونی زن و مرد است که حرف اول را میزند، زندگی را شیرین،رضایت بخش و هموار میکند. غم و غصه، نه برای مرد زیبنده است و نه برای زن. با آن، هم خود را از پای در میآورند و هم توان و نشاط را از دیگری میگیرند. لبخند شیرین که حکایتی است از رضایت و محبّت، برازندهی لبهای هر دو و زیباترین نقش بر صورت آنهاست.
«غم»، زاییدهی نگاه، تحلیل و برداشت ماست و از همین رو، ما خود، آن را میآوریم و ما خود، آن را میبریم. هرگاه امور به کام ما باشد و مطابق میل و خواستههای ما حوادث رقم بخورد، خوشحال و مسرور، و اگر عکس آن باشد، غم زده و غصهدار خواهیم شد. یعنی خود را محور همهی امور قرار دادهایم و خوبی و بدی هر چیز را، با منافع خود میسنجیم. حال اینکه حقیقت چیزی غیر از این است. حوادث جهان و اتفاقات عالم، همه، اعم از آنچه در داخل زندگی ما میگذرد یا خارج از آن، جملگی تابع نظم و قاعدهای است که خداوند حکیم بر جهان حکمفرما ساخته است. در واقع، جهان به رضایت و میل خداوند میگردد و خداوند نیز جز خیر و خوبی برای ما نمیخواهد. قاعدهی حاکم بر عالم، همان نظام قضا و قدر الهی است که هیچ چیز از آن خارج نیست. ما باید دقت کنیم، وقتی که میگوییم به قضا و قدر الهی رضایت داریم معنایش این است که خدا را محور امور قرار میدهیم و حوادث را با مصالح و منافع خود نمیسنجیم. ما اگر به این اعتقاد پایبند باشیم، نه تنها هیچگاه در لاک غم فرو نمیرویم، بلکه همیشه شاد و خرسند به رضای الهی خواهیم بود. چقدر زیبا امام صادق(ع)
فرمودهاند:
«إنْ کانَ کلُّ شَیءٍ بقضاءٍ و قَدَر، فَالحزنَ لماذا؟! ـ اگر هر چیز تابع قضا و قدری است، پس غم و اندوه برای چه؟!
از جمله مسلّماتی که همواره میبایست مدنظر داشته باشیم، این است که دنیا، دائماً در حال تغییر است و هیچ چیز آن پایدار نیست. گاه آفتابی و گاه طوفان سهمناک و گاه نسیم ملایم، گاه سرد سرد و گاه گرم گرم، و ... این طبیعت دنیاست که زندگی مادی ما را نیز متأثر از خود کرده است و به قول امام علی(ع):
اَلدَهرُ یَومانِ: یَومٌ لَک و یَومٌ عَلَیک، فَاِن کان لَک فَلا تَبطَر و اِنْ کانَ عَلیک
فَلا تَضجَر ـ روزگار، دو روز است (از دو حال خارج نیست): روزی با تو و روزی بر تو، اگر با تو و به نفع تو بود، غرّه نشو (و از فرط نعمت، بدمستی نکن) و اگر بر علیه تو بود، بیتابی نکن (و به رضای الهی در هر حال راضی باش).
به نقل از وبلاگ هیئت حضرت علی اکبر ( ع )
وکفّارگفتند : چرا قرآن یک باره بر پیامبر نازل نشد ؟ چنین کردیم تا بدین وسیله قلب تو را تثبیت نمائیم و لذا قرآن را منظم و پی در پی و با تأ نی فرستادیم .
(فرقان - ۳۲ )
قرآن کریم به ترتیل نازل شده است و قرائت آن نیز باید بر اساس « ترتیل » صورت گیرد . ترتیل در لغت به معنای « منظم و مرتب کردن » است . خداوند در سوره ی مزّمل ( آیه ی 4 ) میفرمایند :
« وَ رَتِّلِ القرآن تَرتیلا » قرآن را به ترتیل بخوان . پیامبر (ص) نیز فرمودند: خداوند دوست دارد قرآن همان گونه که نازل شده است ، خوانده شود .
در خصوص معنای ترتیل از مجموع آیات و روایات می توان ترتیل را این چنین معنا کرد : « خواندن قرآن به صورت شمرده و با تأنّی ، همراه با تدبّر در معانی آیات »
مولای متّقیان امام علی (ع ) در این خصوص می فرمایند : « التَّرتیلُ أَداءُ الحُروف و حِفظُ الوُقوف ترتیل عبارت است از اداء صحیح حروف وحفظ و رعایت موارد وقف »
بنابراین قرآن با هر سرعتی که خوانده شود ، نهایتاً نباید از چهار چوب ترتیل خارج شود . ترتیل از لحاظ سرعت به سه روش صورت می گیرد :1- تحقیق 2- تدویر 3 – تحدیر (حدر)
1 – تحقیق : در لغت به معنی حق چیزی را به جای آوردن بدون کمی وزیادی ، رسیدن به حقیقت شیء و در قرآئت به معنای « خواندن قرآن با حداکثر آرامش و تأنی » در این روش رعایت کامل قواعد و تجوید درحد اشباع با حداقل سرعت در قرائت ، امکان پذیر است . این روش برای کسانی که مبتدی هستند و در حال تعلیم قرائت قرآن هستند روش مناسبی است زیرا در این روش آیات کمتری خوانده می شود وامکان اداء صحیح حروف وتدبّر در معانی بیشتر است . البته باید توجه داشت که از افراط در تحقیق ، مکث های بی دلیل ، کشش بی مورد حرکات و تکلّف در قرائت اجتناب شود .
2 - تدویر : در لغت به معنی مدوّر کردن ، دوره کردن ، چرخانیدن و در قرائت به معنای (خواندن قرآن با سرعت متوسط ) در این روش نسبت به روش تحقیق ، در یک زمان واحد ، آیات بیشتری خوانده می شود . این روش ، اختیار اهل اداء و قرائت است و در میان مردم به روش ترتیل مشهور شده است . شاید علت اینکه این روش به ترتیل مشهور شده در حالیکه خود یکی از مراتب قرائت است این باشد که « تدویر » بهترین نوع ترتیل است و خیرُ الاُمُورِ اوسطُها . زیرا هم نسبت به روش قبل آیات بیشتری خوانده می شود و هم تجوید حروف و حفظ وقوف درحد خود رعایت میشود و هم فرصت تدبّر در معانی وجود دارد .
3 – تحدیر : درلغت به معنی شیب دادن – سرازیر کردن و در قرائت به معنای « خواندن قرآن با سرعت زیاد » دراین روش احکام تجویدی به دقت رعایت نخواهد شد . اما این مسئله هرگز به معنای عدم رعایت احکام تجوید و وقف و ابتدا نیست ، بلکه نسبت به روشهای قبل سریع تر خوانده می شود . لذا قرائت به روش حدر فقط برای کسانی که درقرائت قرآن دارای تجربه ی کافی و حسن اداء قواعد بوده و در اثر سرعت در قرائت حروف و کلمات را ضایع نسازند و درضمن قادر به تدبّر لازم در معانی کلام خدا باشند . از این رو این روش برای قاریان متوسط و ضعیف مناسب نمی باشد .
سلام به همه ی خوبا نی که این وبلاگ رو برای دیدن و خواندن انتخاب کردند .
گفتم بد نیست خاطرات قرآ نی ام را بریتان بگویم ، خدا را چه دیدید شاید به کا ر علاقمندانی که هنوز به این اقیانوس وصل نشده اند ونمی دانند از کجا شروع کنند بیاید .
من از دوران کودکی ودر طول دوران تحصیلم علاقه خاصی به قرائت قرآن داشتم و چون پدرم ( رحمة ا... علیه ) قاری ومربی قرآن بودند ، همیشه نوای روح بخش قرآن در منزل ما طنین انداز بود . من هم به این واسطه تا حدودی لحن عربی قرآن را گرفته بودم و با تقلید صدای اساتید برجسته ومخصوصا پدرم در مدرسه سر صف قرآن می خواندم وتا آخر دوره ی تحصیلم قرائت قرآن راداشتم ، امّا نه به صورت تخصصی ، تا اینکه پدرم « مرحوم استاد احمد مروّج » در آبانماه 1372 ما را در این دار فانی تنها گذاشت .
برادرم که در زمان حیات پدرم خود جزء بچه قاری ها بود و چندین بار در مسابقات قرآنی رتبه آورده بود با رفتن پدر ضربه ای بزرگ بر او وارد شد و متأسفانه از ادامه ی راه باز ماند و کناره گیری کرد . آرزو می کنم که به زودی به این اقیانوس بپیوندد.
من نیز با رحلت پدر چند سالی از جلسات قرآنی جدا افتادم ، تا اینکه در سال 1378 که دختری 5/1 ساله داشتم به کلاس حفظ قرآن در محضر استاد خانم کاشی زاده که از حافظان برجسته ی کشوری بودند ، پیوستم . امّا حفظ به تنهایی مرا ارضا نمی کرد و احساس کردم که حفظ به تنهایی نمی تواند دلم را به این نور الهی پیوند دهد . و از طرفی تشویقات مادر عزیز و همسرم انگیزه ی مرا در امر آموزش علوم قرآنی تشنه تر می ساخت . در همین روزها بود که خانم جواهری مدیر مؤسسه ی شیفتگان وحی (کانون قرآن وعترت سابق ) که از بستگان ما هستند به من پیشنهاد دادند که برای آموزش دوره های تربیت مربی به کانون مراجعه کنم . چند روز بعد به آنجا رفتم ، در آن زمان جای کوچک و به ظاهر محقری بود و من فکر نمی کردم که اینقدر ساده و کوچک باشد امّا نور قرآن آنچنان فضا را پر کرده بود که دربدو ورود مرا مجذوب خود کرد . این بود که حفظ را رها کرده وبه دنبال آموزش علوم قرآنی رفتم . مهمترین دلیلی که مرا پای بند کانون کرد خلوص نیّت خانم جواهری و همکارانشان بود که با تمام وجود در جهت ارتقای سطح آموزش قرآن تلاش می کردند . همین خصوصیا ت ، عنایت والطاف الهی را نسبت به کانون بیشتر کرده بود وباعث شد در مدت کوتاهی ، کانون استیجاری به لطف خدا و کمک های مردمی وسعت پیدا کند و بعد از خرید ملکی تبدیل به مؤسسه شود . به هر حال من در سال 1378 وارد کانون شدم وبعد از گذراندن دوره های تربیت مربی از همان زمان فعالیت خود را آغاز کردم و به لطف خداوند توانستم جزئی نا چیز از خدمتگزاران قرآن باشم . من این لیاقت را بعد از خدا مدیون پدر مرحومم و خانم جواهری هستم که از همین طریق صمیمانه از ایشان سپاسگزاری میکنم . در طی این سالها روز به روز بر فعالیّت های این مؤسسه افزوده می شود . این مؤسسه در حال حاضر 100 شعبه قرآنی را توسط مربیان با تجربه اداره میکند که در سراسر شهر مقدس قم پراکنده است . در سال 1379 فعالیت خود را در گروه تواشیح کوثر آغاز کردم که اوایل افراد گروه ثابت نبودند . جا دارد از همه ی آن عزیزان که در برگزاری مراسم ها ما را یاری کردند سپاسگزاری کنم . بعد از آن گروه هفت نفره ای که همه از مربیان برجسته بودند فعالیّت خود را آغاز کردیم . افراد گروه خانمها ( امیری – فخاران – کاظمی – موسوی – غلامرضا پور- معصومی ) و بنده ی حقیر بودیم . بهترین ثمره ی من در این سالها بدست آوردن دوستانی است که بواسطه ی تواشیح با آنها آشنا شدم و حاضر نیستم در هیچ شرایطی آنها را از دست بدهم . ما چند سالی است که از این طریق ارادت خالصانه ی خود را تقدیم پیامبر و ائمه ی اطهار علیهم السلام می کنیم باشد تا شاید مورد عنایت حضرت حق قرار گیرد . جا دارد در اینجا از تشویق و حمایت همه جانبه ی همسرم آقای ستار دهدشتی( شیمی دان و شاعر) قدر دانی و تشکر بی دریغ داشته باشم که اگر حمایت ایشان نبودهیچ بودم .
تا وقتی دیگر . . .
وَقُراناً فَرقناهُ لِتَقرَاَهُ عَلَی الناسِ ِ عَلی مُکثٍ وَنَزَّلناهُ تَنزیلا ً (الإسراء – 106)
وقرآن را جدا ساختیم ( سوره سوره وآیه آیه ) تا آن رابر مردم با مکث وآرامش بخوانی ولذا آن را بتدریج نازل کردیم .
حضرت محمّد (ص) در 27 رجب( چهل سال بعد از عام الفیل) به پیامبری مبعوث شد و آغاز نزول وحی از همان زمان شروع شد.کیفیّت نزول آیات به طور تدریجی بود تا بدین وسیله موجبات قوّت قلب پیامبر فراهم آید .اوّلین آیاتی که بر پیامبر نازل شد هما نطور که میدانید پنج آیه ی اوّل سوره ی علق است ودر طول مدت نبوّت (23 سال) قرآن به تدریج بر ایشان نازل شد . نزول قرآن به عنوان یک کتاب مفصل ، درشب قدرماه رمضان ، سه سال پس از بعثت بر قلب پیامبر نازل شد . واین مسئله تدریجی بودن نزول قرآن را نفی نمی کند .( دراین خصوص دروقتی دیگر مفصلاْ برایتان خواهم نوشت)
اوّلین سوره ی کا ملی که نازل شد ، سوره ی« حمد» بود و به این جهت فاتحه الکتاب نام گرفته است.
آخرین سوره ی کاملی که بر حضرت نازل شد سوره ی« نصر» است وآخرین آیه ی نازله بنا بر مشهور« آیه ی 281 سوره ی بقره » است که پیامبر (ص) یازده روز ویا بقولی هفت روز پس از آن رحلت فرمودند .
تقسیم بندی حدود سور و آیات قرآن توسط شخص پیامبر اکرم (ص) انجام گرفته است . سوره از «سور بلد» به معنی دیوار بلند شهر گرفته شده و چون هر سوره آیاتی را در بر گرفته است ، چنین نام گرفته است . آیه به معنای «نشانه و علامت » است ، زیراهرآیه نشانه ای از درستی سخن خداوند و مشتمل بر حکمی از احکام شرع یا حکمت بی بدیل است .
تعداد سور قرآن 114وعدد آیات آن کمتر از 6200 نبوده و به روایت کوفیین شماره آیات 6236 است . آیات وسور قرآنی به دو دسته کلی«مکّی و مدنی » تقسیم میشود . رسول اکرم (ص)خود «اُمّی»بوده ولیکن به جهت حفظ قرآن از انحراف از برخی افراد به عنوان «کتّاب وحی »استفاده فرموده اند . بی تردید عامل نظم کلمات وساخت جملات وعبارات بدیع از آنها ، وحی اعجاز آمیز آسمانی است که بشر هیچ دخالتی در آن نداشته است . در دوره ی پیامبر آیات قرآن به صورت قطعاتی پراکنده موجود بود وحافظان قرآن آن را در سینه داشتند . درآن دوره آیات سوره ها مرتب وسوره ها تکمیل ونام آنها نیز تعین شده بود ، ولی جمع آنها در یک مجلد در اوراق به هم پیوسته ، پس از رحلت پیامبر گرامی صورت گرفت .